۱۳۸۸ فروردین ۹, یکشنبه

کلیپ رد قمه روی گردن یه نفر 18

رد قمه روی گردن یه نفر

روی لینک راست کلیک و
save target as
 را بزنید

پسورد فایل زیپ :  www.clip3nter.ir    

لینک مستقیم 1

لینک مستقیم 2

لینک غیر مستقیم filedoni


حجم : 1.62Mb

 


کلیپ اجرای زنده محسن یگانه در شبکه سوم سیما

کلیپ ایرانی موبایل بسیار جدید و زیبا از اجرای زنده محسن یگانه در شبکه سوم سیما که اهنگ نخواستم را بصورت زنده اجرا می کند

کلیپ موبایل-کلیپ ایرانی-کلیپ محسن یگانه www.mobva.com

mobva.com دانلود با حجم : 687 کیلوبایت
کلمات کلیدی : کلیپ موبایل-اهنگ موبایل-اهنگ محسن یگانه-اهنگ زنده-کلیپ محسن یگانه-کلیپ نخواستم محسن یگانه-کلیپ 3gp برای موبایل-سایت تخصصی موبایل

کلیپ نصف شدن دیوید کاپرفیلد

نصف شدن دیوید کاپرفیلد

روی لینک راست کلیک و
save target as
 را بزنید

پسورد فایل زیپ :  www.clip3nter.ir    

لینک مستقیم 1

لینک مستقیم 2

لینک غیر مستقیم filedoni


حجم : 690Kb

 


کلیپ رقص مامورین شهرداری

رقص مامورین شهرداری

روی لینک راست کلیک و
save target as
 را بزنید


لینک مستقیم 1

لینک مستقیم 2

لینک غیر مستقیم


حجم : 541Kb


پسورد فایل زیپ :
www.clip3nter.ir

ویدئو کلیپ زیبای " راز عشق " - ( بهزاد فاشیست - سعید کرمانی )

ویدئو کلیپ زیبای " راز عشق " - ( بهزاد فاشیست - سعید کرمانی )

روی لینک راست کلیک و
save target as
 را بزنید


لینک مستقیم 1

لینک مستقیم 2

لینک مستقیم 3

لینک غیر مستقیم

لینک غیر مستقیم mediafire


حجم : 3.54Mb


پسورد فایل زیپ :
www.clip3nter.ir

کلیپ تصادف پژو با شتر

تصادف پژو با شتر

روی لینک راست کلیک و
save target as
 را بزنید


لینک مستقیم 1

لینک مستقیم 2

لینک غیر مستقیم


حجم : 976Kb


پسورد فایل زیپ :
www.clip3nter.ir

مزاحم تلفنی - عاقد لس آنجلس (صیغه)

کلیپ صوتی - عاقد لس آنجلس ( صیغه  )

روی لینک راست کلیک و
save target as
 را بزنید


لینک مستقیم 1

لینک مستقیم 2

لینک مستقیم 3

لینک غیر مستقیم


حجم : 475Kb


پسورد فایل زیپ :
www.clip3nter.ir

آلبوم جدید رضا صادقی با نام چقدر سخته

آلبوم جدید و فوق العاده زیبای رضا صادقی با نام چقدر سخته 

 

( با کیفیت اورجینال 192 و OGG و به همراه تمام کاورها )


( برای دیدن سایز اصلی کاورها بر روی عکسهای زیر کلیک کنید )

  

فرمت : Mp3 / کیفیت : 192Kbps

Na Mitoonam

Royaye Darya

Bia Bad Shim

Ya Habibi

Cheghad Sakhte

Mikham Toro

 Kafiye

Khodesh Bood

Toyee Aghoshee To

Beshkan

فرمت : OGG / کیفیت : 64Kbps

دانلود کل البوم در یک فایل زیپ دار از لینک غیر مستقیم ( 4Shared )

Na Mitoonam

Royaye Darya

Bia Bad Shim

Ya Habibi

Cheghad Sakhte

Mikham Toro

 Kafiye

Khodesh Bood

Toyee Aghoshee To

Beshkan 


 

**************************** 

 

 

 

Ogg.64
Mp3.128

داستان ویزا گرفتن ما ایرونیا (طنز)

داستان ویزا گرفتن ما ایرونیا به لطف ملیتمون از اون داستانهای خوندنیه. امروز اتفاقی یه نگاه به این سفارت رفتن‌های خودم انداختم و دیدم واقعا این برخورد با سفارت های مختلف چقدر برام درد سر ساز و شاید تا حدودی هم خاطره ساز شده. فک کردم بد نیست اینجا یه گذری به این خاطرات بزنم.


----

سفارت آمریکا:

- از یه ماه قبل برا سفارت وقت میگیری

-۱۰۰۰تا فرم آماده میکنی‌ که همه همون سوالهای فرم قبلی‌ رو می‌پرسن. اما جالب ترین هاش اینه که باید به سفارت قول بدی که تروریست نیستی و نمی خوای تو قاچاق آدم و دزدیدن هواپیما شرکت کنی!

-تو فرمها باید از پدربزرگه بابت و مامانت نشونی بدی که چی‌ کاره بودن تا نوه و نتیجهٔ نداشته.

-میری دم در و خیلی‌ شیک وا میستی تو صف. یه هو دربون سفارت میاد و اول از همه به تو گیر میده وخیلی زننده باهات برخورد می کنه. تو هم که حس شهروند بودن داشتی تا چند دقیقه پیش، فکر میکنی‌ خیلی‌ به شخصیتت توهین شده، اما چون می‌ترسی‌ اگه باهاش کل کل کنی‌ بهت ویزا ندن، سرتو میندازی پایین و هرچی می گه گوش می کنی.

-به نامهٔ در بسته ات گیر میدن و بهت میگن برو بیرون، درو پشت سرت ببند و بازش کن و بمالش به خودت و بعد بیا تو. تو هم که مطمئنی نامه ات سیاه زخم نداره با شرمندگی میری بیرون و نامه رو باز میکنی‌ و میکشی به سر و صورتت و بر میگردی

-از ۲۰۰۰تا سکیوریتی چک رد میشی‌. هی‌ بوق می‌زنه و تو هی‌ یه لنگه کفش و کمربند و لباس وا میکنی‌ می ذاری زمین تا این بوق لعنتی صداش بیفته

-وارد ساختمون که میشی‌ از چشمت گرفته تا انگشت و گوش و گلاب به روتون ؟؟؟؟ عکس میگیرن ازت.

-بالاخره میرسی‌ به افسراصلی‌. همهٔ فرمهایی که با ۱۰۰۰ بدبختی پر کردی میدی بهش. یه نگاه می‌کنه و میندازه یه کنار.

-ازش می پرسی کی ویزات میاد. بهت میگه برو دعا کن که سر وقت باشه ... تو هم که نزدیک ۲۰۰۰۰۰ تومان پول بی زبون دادی برای کارای ویزا و بلیط خریدی و هتل رزرو کردی، دمت رو میذاری رو کولت و میای بیرون و دست به دعا بر میداری 

 


سفارت کانادا از ایران:

- کاشف به عمل میاد که، اصغر آقا دربون سفارت، پدر شاگرد پسر عموی خاله ی بابات تو بازاره و خلاصه آشناست! تو ساعت ۹ صبح شیک میری سفارت و ملت بدبخت رو میبینی‌ که از ۳ صبح تو سرما لرزیدن و وایسادن تو صف.

-یه لبخند غرور آمیز میزنی‌ و اصغر آقا هم تا تو رو میبینه‌ اولین شماره رو میده بهت و بعد هم یه چش غره به نفر بعدی میره که یعنی‌ این بابا از ۲ روز پیش تو صف بوده.

-نوبتت که می‌شه میری از پشت یه شیشهٔ ۲۰ جداره با یه یارو اون ور شیشه حرف میزنی‌. اول یه کم انگلیسی حرف می زنی که بگی منم از شماهام. بعد چون کلمه کم میاری تمرکز می کنی و سعی میکنی یه کم فک کنی، که متوجه می شی اون آدم اون طرف شیشه هم ایرانیه. یه ژست میگیری یعنی که می خواستی انگلیسی حرف بزنی اما چون این طرف ممکنه نفهمه ایرانی حرف می زنی. مدارک رو میدی و انشاا... که کامله

-موقع گرفتن پاسپورت هم باز اصغر آقا میاد کمک و نفر اول اگه نشه دوم پاسپورت رو میگیره و میده بهت. بعد هم در گوشی بهت می گه به علی آقا (همون پسر عموی خاله ی بابات) بگو هوای این غلام رضای ما رو داشته باشه.

-بعد سوار ماشین می شی و می پیچی تو تخت طاووس و با اینکه یه طرفه هست، فلاشر می زنی و تا ولیعصر دنده عقب می ری که سریعتر برسی! 

 

 


سفارت کانادا از کانادا:

-همهٔ مدارک رو میذاری تو یه پاکت، یه قل هولله میخونی‌ که همه چی‌ کامل باشه

-پست فدکس به مقدار خوبی‌ روزگارت رو سیاه می‌کنه اما میفرستی مدارک رو

-میشینی‌ و دعا میکنی‌ که همه چی‌ کامل باشه

-پاسپورتت با ویزا ۳ هفته بعد بر میگرده. گاهی‌ هم ۴ هفته بعد. گاهی‌ هم ۸ هفته بعد.

 

 


سفارت آلمان:

-لیست مدارک روی وب سایت هست

-لیست رو جمع میکنی‌ و یه ضرب میری پیش افسر. افسر هم نه بادی گارد داره و نه هیچی‌

-حس میکنی‌ که باید یه عملیات تروریستی اینجا انجام بدی چون کسی باهات کاری نداره و همه فکر می‌کنن آدم محترمی هستی‌ و باید خودتو نشون بدی. اما بی‌خیال میشی‌.

-مدارک رو میدی و بهت میگن هفتهٔ دیگه بیا بگیر

-هفتهٔ دیگه میری و همون افسر نشسته. ویزا رو بهت میده و میای بیرون 

 


سفارت ایتالیا:

-بازم خیلی‌ خبری از امنیت و این چیزا نیست

-میری در میزنی‌ و میری تو.

-افسر میاد و مدارک و ازت میگیره و میگه برو هفتهٔ دیگه بیا

-هفتهٔ دیگه میای و همون افسر بهت میگه که وقت نکرده کارت رو انجام بده و باید هفتهٔ بعدش بیای‌

-هفتهٔ بعد میری و پاسپورت رو میدن بهت.

-نگا میکنی‌ میبینی‌ بهت یه روز ویزا کم دادن

-به افسر نگاه میکنی‌ و میگی‌ که اشتباه شده.

-بهت میگه خودت اشتباه نوشتی‌ و کاریش نمی‌شه کرد

-اصرار میکنی‌ که تواشتباه نکردی و اون میره مدارکت رو میاره که بهت ثابت کنه اشتباه کردی. اما تو اشتباه نکردی و افسر اشتباه کرده.

-بهت میگه باشه برو هفتهٔ دیگه بیا

-هفتهٔ دیگه باز میری میبینی‌ بهت میگه وقت نکرده کارت رو انجام بده. می‌خوای افسرو خفه کنی‌ اما چون تروریست نیستی‌ این کارو نمیکنی‌

-هفتهٔ بعدش دوباره میری و بالاخره ویزا رو میگیری 

 


سفارت پرتغال:

-میری دم سفارت و خبری از امنیت نیست

-میشینی‌ منتظر که درو باز کنن

-دربون میاد و میگه خانوم سفیر حالش بده و الان دلش نمیخواد ریخته هیچ کس رو ببینه

-دربون به تو نگاه می‌کنه و میگه خانوم سفیر گفته به اون که نشسته بود ویزا نمیدم

-می‌پرسی‌ چرا؟

-میگه چون خانوم سفیر از قیافت خوشش نمیاد

-۳ روز بعد میری و خانوم سفیر حالش خوبه

-مدارک رو میدی و بهت میگن هفتهٔ بعد بیا ویزا بگیر

-هفته بعد میری و ویزا حاضره 

 


سفارت ژاپن:

-میدی مدارک رو بر و بچ برات ببرن سفارت. حضور خودت خیلی لازم نیست. بروبچ هم می گن که خیلی مشکلی نبوده و همه چی خوب پیش رفته.

-هفته بعد خودت میری که ویزا رو بگیری

-از دم در سفارت تاکیشی بهت چند بار تعظیم میکنه تا بری تو

- خانوم ناکامورا، افسر سفارت، پاسپورت رو میاره و بهت تعظیم می کنه و میده یهت. میگیری و میای بیرون.

-باز هم دم در تاکیشی بهت تعظیم می‌کنه، تو هم فکر می کنی اومدی رستوران، می خوای یه پنجاه تومنی بذاری کف دست تاکیشی که دوزاریت می افته که اینجا جاش نیست.

-تو با ویزا از سفارت میای بیرون 

 


سفارت عربستان:

-کلا مدارک زیادی نمی‌خوای

-یه دونه عکس میذاری تو یه پاکت با یه قبض پرداخت پول هزینهٔ سفر پیش پیش، که از همه چی مهم تره

-مدارک رو میدی به حاجی که با مدارک بقیه ی ببره ویزا بگیره. حاجی هم فقط ازت می پرسه که فیش بانکی داری و تو هم می گی بله.

-یه هفته دیگه حاجی زنگ می زنه و بهت نرفته زیارت قبول می گه! 

 


سفارت امارات:

-برا ملت کلی کلاس می ذاری که داری عید می ری دبی کنسرت شماعی زاده! و فردا وقت سفارت داری

-می ری سفارت و بهت می گن می خوای خونه بخری؟ می گی نه!

-می گن می خوای سرمایه گذاری کنی؟ می گی نه!

-می گن پس می ری چه غلطی بکنی؟ می گی می خوام برم کنسرت شماعی زاده و بعد برم ارض الهدایا و دی تو دی ...

-می گن برو بشین تو هواپیما و برو، ما تو سفارت فقط به امور اقتصادی رسیدگی می کنیم 

 



سفارت ایران:

-اصل پایان خدمت یا نامه معافیت از خدمت رو حتما باید داشته باشی‌

-رضایت همسر، مادر همسر، پدر همسر، مامان خودت، بابای خودت، عمه، عمو، خاله، دائی ضروریه

-فتوکپی همهٔ صفحات شناسنامه، کارت ملی، پاسپورت، قباله ازدواج، نامه کفن و دفن و ....

-فرم الف-۱، الف-۲، الف-۳ باید پر بشن. من موندم چرا همشون با الف شروع میشن. خوب میذاشتن ۱، ۲، ۳.

-عکس باید پشتش سفید باشه. اما حتما گوشات معلوم باشه. گوش کلا برا سفارت ما خیلی‌ مهمه. آخه همهٔ برانداز‌های نرم و سفت گوش دارن و ازش برا براندازی استفاده می کنن

-خانوم‌ها ۲تا گوش بچسبونن رو مقنعه یا دوتا سنجاق بزنن زیر گوشاشون که از زیر مقنعه مشخص باشه.

-امنیت و بازرسی بدنی در حد یه قلقلک انجام می‌شه

- میری دم اتاق افسر، اما این هفته افسر نیست

-هفته دیگه هم افسر نیست. می فهمی افسر پاره وقت مسافر کشی می کنه!

-هفته بعدش، افسر رو بالاخره پیدا می کنی، غافل از این که خرج خونه اش مونده و اعصاب نداره. به همه مدارکت گیر میده

-هفته بعدش ۵۰۰۰۰ تومان (خوانده شود ارز رایج کشوری که توش هستین) میذاری تو پاکت. میدی به افسر، همه چی‌ ظرف یه بعد از ظهر حل میشه

 


خلاصه که دوستان، سفارت هر دولتی، خوب به مملکتش میاد! 

 

خوب باشین! 

 

 

نویسنده: نیما 

 

 

-------------- 

  

 

نظرات یکی از خوانندگان وبلاگ: 

 

کلی خندیدم . یادم میاد یه بار به عنوان مترجم با یه حاجی مسن و محترمی رفتیم سفارت آمریکا . افسر مربوطه خیلی جدی یکی یکی سئوال می کرد : سابقهء عضویت توی گروههای تروریستی رو داری؟ تا حالا عضو یه گروه جنایتکار بودی؟ بچه بازی کردی ؟ به عنوان کلاهبردار تحت تعقیب نیستی؟ ویزات اگه تموم شد توی آمریکا غیبت نمی زنه؟ تا حالا متهم به آدم کشی شدی؟ قصد نداری یواشکی توی آمریکا یه مغازه باز کنی؟ به جرم تجاوز به کسی توی زندان بودی؟ و ..
پیرمرد بیچاره هم رنگش سرخ شده بود ولی مثل یه بچهء خوب یکی یکی جواب میداد . وقتی اومدیم بیرون دوست ما گفت فلانی آخه این درست بود که چنین حرفهایی رو به ما بزنی؟ گفتم بابا اینا رو که من نمی گفتم . افسر سفارت می گفت منم فقط ترجمه می کردم . گفت حالا اون منو نمی شناخت و داشت یه غلطی می کرد . تو که بیست سال با ما نون نمک خوردی دیگه چرا داشتی تکرارشون می کردی؟!
دوست ما داشت میرفت تا یکی از این دکترهایی که توی تلوزیون حمید شب خیز برنامه میذاشت قلبش رو معاینه کنه . ویزاش رو هم گرفت خوشبختانه!

ماجرای کشف کان*دو/م در دوران کودکی (خاطره خنده دار)

دهه شصت بود و اوج گرمی روابط خانواده ها. در میهمانی هایی که کل فامیل دور هم جمع میشدند،ما کودکان فامیل – که به تعداد زیاد و اکثرن همسن و سال بودیم-‌ در حیاط یا کوچه بازی میکردیم اما اگر هوا خوب نبود صاحب خانه فضای دیگری مثل یکی از اتاق های خانه، حیاط خلوت مسقف یا پارکینگ و امثالهم را در اختیار کودکان فامیل قرار میداد.  

 

در یک میهمانی در منزل عمه ام، خاطرم نیست چه شد که اتاق خواب عمه و شوهرش محل بازی ما مقرر گردید. چندی نگذشت که پسر عموی فضولم از زیر تشک تخت – به زعم خودش- تعدای شکلات خارجی یافت که در واقع بسته های کان*دو/م بودند. به زحمت بسته ها را باز کردیم و در آن نه شکلات بلکه بادکنک یافتیم. چرب بودن آنها و شکل عجیبشان رغبت به دهان بردن و باد کردنشان را به ما نداد و بجایش به پیشنهاد یکی از بچه ها به سوی دستشویی ای که کنار اتاق خواب قرار داشت رفتیم و کان*دو/م ها را یک به یک زیر شیر آب گرفته و پر از آب کردیم.  

 

به یکی از بچه ها بادکنک کان*دو/می نرسید  و داد و دعوا راه انداخت و خلاصه ما یکی یک کان*دو/م به دست – که بعضی شان سنگین بودند و بزحمت حمل میشدند- وارد پذیرایی شدیم که در آن بزرگترها نشسته و احتمالا مشغول بحث داغ سیاسی بودند. 

 

اینکه چطور قضیه رفع و رجوع شد خیلی مهم نیست، مهم سوالی بود که بعدها که بزرگتر شدم در ذهنم نقش بست و هنوز جوابی برایش نیافته ام:

شوهر عمه ام که- بنظر می آید از قبل از انقلاب کان*دو/م مصرف میکرده!- دارای شش فرزند شد؛ اگر کان*دو/م مصرف نمی کرد –بقول پدرم- چند تیم فوتبال  راه می انداخت!؟……… 

 

 

چند خاطره دیگر نیز هست که تیتر وار خدمتتان عرض میکنم:

…….

بچه که بودم دو خصوصیت داشتم که مادرم را خیلی نگران میکرد: یکی اینکه با انگشتم در فضا می نوشتم و دیگر اینکه روی نوارهای کاست ترانه، سخنرانی های خودم را ضبط میکردم! یادم نیست چه میگفتم، آن نوارها نیز از بین رفته اما مادرم میگوید بیشترش در مورد جنگ و صدام و لزوم پیروزی اسلام بر کفر و اینها بود! 

 

……… 

دانش آموز مقطع راهنمایی  بودم که اولین دستگاه های ویدیوی قاچاق وارد بازار شد. عموی کوچک ترم نخستین عضوی از فامیل بود که آنرا خرید. یادم نمیرود فامیل جمع میشدیم در منزل عمو و فیلم هندی یا ایرانی قدیمی میدیدیم. عمو نیز آن جلو، کنترل به دست مینشست و  دو جور سانسور اعمال میکرد: صحنه های رختخوابی را قطع میکرد و جلو میزد و بوسه ها (French kiss) را با دور تند جلو میزد!  

 

علیرغم همه این سانسورها حتی صحنه های رقص های هندی و دور هم چرخیدن هنرپیشگان زن و مرد تا حد مرگ مرا خجالت میداد! اگر یک صحنه بوسه عادی از دست عمویم در میرفت دلم میخواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد آنقدر که شرمگین می شدم! 

  

نویسنده: یوزپلنگ

 

 

نظرات خوانندگان وبلاگ: 

 

توی دبیرستانهای نروژ از زمانی که ایدز گسترش پیدا کرده، مدتی بود کان*دو/م مجانی به دانش آموزان می‌دادند. بعضی دانش آموزان که برای کان*دو/م ها استفاده بهینه نداشتند آنها را در روزهای گرم با آب پر می‌کن و جنگ آبی/کان*دو/می راه می‌نداختند.

باکرگی دختر در هنگام ازدواج در آلمان باعث تعجب است!!!

جشن عروسی به رابطه ج/ن/س/ی ارتباطی ندارد. مراسم ازدواج در واقع جشنی است برای پایه ریختن خانواده‌ای که بچه ها در آن بزرگ می‌شوند. اگر در این میان این دو در انتظار بچه‌ای باشند، ازدواج زودتر صورت می‌گیرد. در اینجا باید اول رابطه ج/ن/س/ی را امتحان کرد و اگر از همه نظر دو دلداده تفاهم داشته باشند، بعد با هم ازدواج می‌کنند. در آلمان گفته می‌شود، کسانی که بحران را از سر گذرانده باشند، می‌توانند بهتر با هم زندگی کنند. در واقع باکرگی زن در موقع ازدواج در اینجا مطرح نیست! در واقع برعکس، باکرگی باعث تعجب است. حتی نگرانی وجود دارد که این فرد هنوز بی‌تجربه است و نمی‌داند که در رابطه ج/ن/س/ی چطور باید برخورد کند.  

  

  

 

نظرات خوانندگان: 

 

بابا دمشون گرم...چند وقت پیش تو یکی از روستاهای اطراف اهواز سر یه دخترو به خاطر یک تیکه گوشتی که از دست داده بود بریدن...!
یا پارچه خونی...یا سر خونی....!

**************************** 

اگه تو ایران یک دختر قبل از ازدواج به صورت علنی اعلام کند که قبلا س/ک/س داشته دیگران اونو به عنوان فاحشه می شناسند!

*************************** 

 جالب اینجاست که خود پسرهایی که قبل از ازدواج رابطه ج/ن/س/ی دارند، وقتی باهاشون صحبت میکنی میگن که با دختری ازدواج خواهند کرد که رابطه ج/ن/س/ی رو تجربه نکرده باشه! و این از اعجب وقایع است!
*************************** 

خیلی طول می کشه تا این موضوع باکرگی تو ایران حل بشه و عادی بشه یه جورایی همه اسیر سنت و بدبینی و مذهب هستن

************************** 

من نمیفهمم چرا باید نیاز به این مهمی باید سرپوش گذاشته باشه! س*ک*س که نباید داشته باشند خود ارضایی هم که نکنند. دختر های بدبخت خوب دق میکنه آدم که!

************************** 

چند سال پیش یه مرد آمریکایی به خواستگاری یکی از دخترهای فامیل دور ما اومده بود وقتی فهیمید که دختر باکره است گفت نمی خوام!
به دختره گفته بود تو حدود 15 سالگی بالغ شدی و الان 26 سالته. از اون موقع یا میل ج/ن/س/ی خودتو مخفی و سرکوب کردی و یا جور دیگه ای اونو ارضا کردی که در هر دو صورت از لحاظ روانی مشکل داری!! 
************************* 
من شخصا اگر بخوام ازدواج کنم و متوجه شم طرف باکره است رغبتم برای ازدواج با هاش کم میشه. بخصوص که الان هم سن ازدواج بالا رفته مسخره است که دختری مثلا تا 28 29 سالگی س/ک/س نداشته باشه. من فکر می کنم آدمی که تا سنین بالا و جوانی س/ک/س نداشته باشه آدم نرمال نمی تونه باشه.  
************************ 
 
 
نظراتی بود که برام جالب بود و اینجا هم آوردمشون. حالا ادامه مطلب رو بخونید: 
 
 
عروسی به سبک آلمانی  
  
 

در آلمان میان ازدواج دفتری و مذهبی تفاوت وجود دارد و.مراسم عروسی با توجه به تعلق‌ مذهبی، وضعیت اقتصادی، موقعیت شغلی و خانوادگی عروس و داماد به اشکال متفاوتی برگزار می‌شود. ولی در اینجا از مهریه و جهیزیه خبری نیست.

  
 

بطور معمول در آلمان فقط برگ ازدواج صادر شده از سوی اداره ثبت احوال به عنوان سند رسمی پذیرفته می‌شود. بعد از آشنایی طولانی مدت و حتی زندگی چند ساله مشترک در یک خانه، زن و مردی که در آلمان تصمیم به ازدواج می‌گیرند باید برای گرفتن زمان امضاء سند ازدواج، به بخش ویژه‌ای از اداره ثبت احوال  (Standesamt)  مراجعه کنند. در این اداره بدون در نظر گرفتن تعلق مذهبی و یا قومی فرد متقاضی، زمان برگزاری مراسم دفتری ازدواج تعیین می‌شود. برای آشنایی بیشتر با سنت‌ها و چگونگی مراسم ازدواج در آلمان، خانم لیلو اشمیتLilo Schmitz ، پروفسور مردم شناسی‌ی دانشگاه دوسلدورف به پرسش‌های دویچه وله پاسخ داده است:

  

 

خانم اشمیتز، به نظر شما برگزاری مراسم عروسی در چند سال اخیر در آلمان تغییر محسوسی داشته است؟ برگزاری جشن عروسی میان جوانان امروزی آلمان چگونه است؟

  

 

بعد از گذشت سال‌های دهه شصت که بسیاری از جوانان آلمان در تب و تاب جنبش‌های بزرگ دانشجویی برگزاری جش‌های بزرگ و رسمی را برای ازدواج رد می‌کردند، چند سالی است که دوباره برگزاری این مراسم به خواست بسیاری از جوانان در زمان ازدواج تبدیل شده است. برای مثال وقتی که من برای اولین بار ازدواج کردم، در دهه شصت، جشن عروسی بزرگ برگزار نمی شد. ما در آن موقع خیلی ساده به اداره ثبت اسناد بخش ازدواج رفتیم و سند ازدواج را امضاء کردیم. بعد با دوستان در یک کافه دور هم نشستیم.

 

این یک دوره تاریخی بود. دوره ای که به دوره جوانان  سال ۶۸  معروف است. در آن زمان، در دوره قیام دانشجویی بزرگ در اروپا، ازدواج بیشتر جنبه کارکردی داشت.  امروزه این سنت باز در میان جوانان مدرن شده است. مثلا اینکه داماد در روز عروسی به‌دنبال عروس به در خانه والدین او برود. حتی برخی از زنان جوان که سال‌هاست با نامزد خود در یک خانه زندگی می‌کنند، برای این روز به خانه والدین می‌روند تا داماد به دنبالشان برود و آنان را با خود به مراسم ببرد. اگر عروسی در کلیسا جشن گرفته شود، پدر عروس است که وی را به کلیسا می‌برد. داماد در جلوی در کلیسا منتظر عروس می‌ماند.  در داخل کلیسا پدر عروس دست او را به دست داماد می‌دهد.

 

شما گفتید لباس سنتی عروس سفید و داماد سیاه است. انتخاب این دو رنگ به چه دلیل است؟

 

بله، به‌طور معمول عروس لباس سفید و داماد خاکستری تیره و یا سیاه به تن می‌کند. این رنگ‌های قدیم تغییر نقش زوج را در جامعه نشان می‌‌دهند. مثل بسیاری از کشورهای جهان، این دو، نقش جدیدی را در جامعه می پذیرند. سفید یا سیاه در بسیاری از مراسم سنتی قدیمی هم وجود داشته است. این دو رنگ به معنی سادگی و یک دستی و به عبارتی بی‌رنگی هستند. به این معنی که عروس و داماد در مرحله بینا‌‌بینی‌اند و هنوز نقش اجتماعی آنطور که معنی می‌شود، برای آن‌ها مشخص نشده است.

 

آیا مراسم عروسی در کلیسا پیش از امضاء قرارداد ازدواج در اداره ثبت انجام می‌گیرد؟

 

بطور معمول مدتی بعد از مراسم اداری یعنی ازدواج دفتری، جشن در کلیسا برگزار می‌شود. پیش‌ترها جشن کلیسا و مراسم در اداره ثبت به فاصله خیلی نزدیک به هم برگزار می‌شدند. ولی امروزه حتی تا چند ماه بعد، هر وقت که عروس و داما بتوانند این جشن را برگزار می‌کنند. مراسم در اداره ثبت، نسبتا ساده‌است. کارمند ویژه ازدواج سعی می‌کند کمی هم به این مراسم اداری جنبه سرور بدهد. مراسم در اتاقی که کمی تزیین شده برگزار می‌شود و کارمند مسئول، لباس رسمی می‌پوشد. نوشیدنی و یا خوراکی سبکی خورده می‌شود و مهمانان همراه با عروس و داماد به کافه و یا رستورانی می‌روند. عروسی‌های قدیمی در روستاها تا سه روز جشن گرفته می‌شد. روز اول با فامیل، روز دوم به همراه دوستان و فامیل و روز سوم با همکاران و همسایه‌ها. در روستاهای آلمان هنوز هم عروسی در سه روز جشن گرفته می‌شود.

 

هزینه این جشن را چه کسی می‌پردازد؟

 

قدیم‌ها هزینه عروسی را والدین می‌پرداختند. در بیشتر مواقع خانواده عروس هزینه اصلی را می‌پذیرفت. ولی امروزه چون بسیاری از خانواده‌ها فرزندان زیادی ندارند، خانواده داماد هم کمک می‌کند و مثلا هزینه لباس عروسی را می‌پردازند.

 

آیا عروس و داماد در مراسم عروسی هدیه دریافت می‌کنند؟

 

بله، مثلا وسایل خانه ویا آشپزخانه به عنوان هدیه به آنان داده می‌شود. ولی به شکل سنتی مانند ایران و یا برخی از کشورهای دیگر، عروس به عنوان هدیه از سوی خویشاوندان طلاو و جواهر دریافت نمی‌کند. حلقه عروسی توسط داماد خریداری می‌شود. بطور معمول حلقه در انگشت چهارم دست راست قرار می‌گیرد. در آلمان معمولا عروس و داماد در موقع نامزدی حلقه را در دست چپ و بعد از عروسی در دست راست می‌کنند.

 

در برخی از خانواده ها معمول است که زوجی که می‌خواهند ازدواج کنند خود وسایلی را که احتیاج دارند در یک فروشگاه وسایل خانه و آشپزخانه انتخاب می‌کنند. بعد خویشاوندان و دوستان ضمن مراجعه به فروشگاه، هدیه ای را که از نظر میزان قیمت برایشان مناسب است، از میان وسایلی که ویژه این عروس و داماد روی میزی به شکل زیبا و تزیین شده چیده شده است، انتخاب می‌کنند. هدیه معمولا در طی مراسم عروسی به عروس و داماد داده می‌شود و مراسمی مانند پاگشا و مهمانی بعد از عروسی وجود ندارد.  

 

 

در برخی از کشورها عروس و داماد قبل از شب ازدواج رابطه ج/ن/س/ی ندارند. در آلمان وضع به چه گونه است؟

 

در برخی از کشورها عروسی به معنای رسیدن به پختگی در شخصیت و رابطه ج/ن/س/ی بعد از ازدواج است. در آلمان وضع بگونه دیگری است. در این‌جا گفته می‌شود، اول باید پخته شد، در رابطه ج/ن/س/ی هم تجربه کرد و باید با شریک زندگی آشنا شد و با او رابطه ج/ن/س/ی داشت و مدت طولانی با هم بود تا بعد بتوان تصمیم به ازدواج گرفت. خانواده ها در انتخاب همسر برای فرزندانشان دخالت نمی‌کنند. والدین هم امروزه در آلمان فکر می‌کنند بهتر است زوج دلداده دو یا سه سال و یا بیشتر با هم باشند، تا مشخص شود که واقعا بهم می‌خورند و می‌خواهند با یکدیگر زندگی مشترکی را پایه ریزی کنند یا نه.   

 

جشن عروسی به رابطه ج/ن/س/ی ارتباطی ندارد. مراسم ازدواج  در واقع جشنی است برای پایه ریختن خانواده‌ای که بچه ها در آن بزرگ می‌شوند. اگر در این میان این دو در انتظار بچه‌ای باشند، ازدواج زودتر صورت می‌گیرد. در اینجا باید اول رابطه ج/ن/س/ی را امتحان کرد و اگر از همه نظر دو دلداده تفاهم داشته باشند، بعد با هم ازدواج می‌کنند. در آلمان گفته می‌شود، کسانی که بحران را از سر گذرانده باشند، می‌توانند بهتر با هم زندگی کنند.

 

در واقع باکرگی زن در موقع ازدواج در اینجا مطرح نیست؟

 

در واقع به عکس، باکرگی باعث تعجب است. حتی نگرانی وجود دارد که این فرد هنوز بی‌تجربه است و نمی‌داند که در رابطه ج/ن/س/ی چطور باید برخورد کند. در عین حال این ترس وجود دارد که اگر کسی این تجربه را نداشته باشد، شاید بعدها بخواهد تجربه دیگری کسب کند.

 

با توجه به این‌که در آلمان عروس و داماد قبل از ازدواج با هم رابطه نزدیک دارند و یا با هم زندگی می‌کنند، ازدواج چه کارکرد و یا نقشی را دیگر در این جامعه دارد؟

 

 

غیر از جنبه رومانتیک و روحی که این دو می‌گویند، حالا ما با هم هستیم و تصمیم گرفته‌ایم با هم زندگی کنیم و با هم پیر شویم، بنا به قانون آلمان کسانی که ازدواج کنند از امکانات اجتماعی بهتری بهره‌مند می‌شوند، برای نمونه، در مورد حق ارث و در موقع بیماری که به تصمیم‌گیری در مورد شریک زندگی احتیاج باشد. مهم‌تر این که کسانی که ازدواج کرده باشند در آلمان مالیات کمتری به دولت پرداخت می‌کنند. 

 

شومبول سازی ناموفق (خاطره خنده دار)

چهار یا پنج سال بیشتر نداشتم  که با چند همبازی دختر و پسر اوقاتمون رو با بازیهای مختلف می گذروندیم . یه روز ایده دکتر بازی و نقش مریض رو بازی کردن و نهایتن آمپول زدن به ذهن یکی خطور کرد و بازی رو شروع کردیم. پسرها بیشتر نقش دکتر رو بازی می کردند و دخترها پرستار بودند. درحین بازی کشف عجیبی کردیم که برای پسرها خیلی تعچب آور بود و اون اینکه چرا دخترها شومبول ندارند و این شد یه مشکل فکری برای پسرها.... 

 

 

سوال پیش اومد که پس اینها چطور جیش می کنند. بعد به این نتیجه رسیدیم که بیاییم با گل برای دخترها شومبول درست کنیم. اومدیم و دست به کار شدیم و یکی دو نمونه اولیه درست کردیم و جالب بود که دخترها هم همکاری می کردند. وفتی اومدیم اولین شومبول مصنوعی رو کار بذاریم یهمو چشمتون روز بد نبینه از طرف مادر یکی از دخترها غافلگیر شدیم. غائله ای به پا شد و خبر به همه پدر و مادر ها رسید. یه کتک مفصل نوش جان کردیم و از اون به بعد هم دیگه اجازه نمیدادند دخترها با ما همبازی بشند! این هم عاقبت خیر خواهی کودکانه ما! 

 

 

آدم کور و کچل باشه اما شانس داشته باشه...!

آقا تو فامیل عیاله ما یه دختر خانومی هست که وجاهت ظاهری نداره و این عم غزی ها و خاله خانباجی ها تا چشمشون بهش میفته یواشکی خودشون رو نیشگون میگیرن به هم میگن خدا زیاد کنه! خدا به داد مادرش برسه کی دیگه بیاد اینو بگیره! این دخترای جوون تر هم یا از طفلکی فاصله میگیرن یا هی نگاه دلسوزانه بهش میندازن اه میکشن و دل میسوزونن براش! این دختر خانوم محترم وقتی میخنده بواسطه ناهماهنگی دندوناش چند برابر زشت تر میشه و برای همین هم اکثرا سعی میکنه تبسم کنه! از نظر تناسب اندام هم ترجیح میدم چیزی نگم چون بنده خدا هیچی نداره که بخوام توصیفش کنم! اما مهربون و خوش برخورده و با اینکه میدونه وقتی میخنده زشت میشه لبخندش رو حتی بصورت تبسم از کسی دریغ نمیکنه!  

 

 

برعکس این یکی یه دختر دیگه هست ماشالله… صد الله و اکبر! اقا تا دلت بخواد خوشگل و خوش چشم و ابرو ! پوست سفید … لبا قلوه ای …چشا خمار! تناسب اندام و پستی بلندی درجه یک! با اینکه سن و سالی نداره هزار فوت و فن عشوه گری رو با لب و دهن و چشم و باسن و فیها خالدونش بلده! اقا عربی میرقصه همونجور اّ … در جا هیپنوتیزم میشی! باباکرم میرقصه ضعف میکنی باید هی اب قند برات بیارن! راه که میره پشت سرش عشوه و طنازی همونجور میریزه کف اتاق! اینقدرم به زیباییش مینازه و هی پشت چشم نازک میکنه که بیا و ببین…!  

 

 

خونواده اون اولی از نبودن خواستگار مینالیدن و دلهره داشتن و این دومی با خونواده اش افاده ها طبق طبق! هی میگفتن به راه دورش نمیدیم! به کچل و کورش نمیدیم! شاه بیاد وزیر بیاد و این حرفا! به کمتر از خلبان و جراح مغز و اعصاب تا تاجر کارخونه دار که تیپ و تالم داشته باشه راضی نبودن! هی یکی یکی خواستگارا رو به بهونه اینکه این موهاش کم پشت بود! اون مادرش بهم بد نگاه کرد! اون یکی دیگه ماشینش پراید بود رد کردن تا یه ناجن*سی قاپ دختره رو دزدید و کاری که نباید بشه شد! یه شاگرد جیگر فروشی از ته خواجه ربیع که دستمال یزدی دستش میگیره و نعلین های شیخی میپوشه لخ میکشه تو خیابون اومد یه وردی خوند با موتورش دختره رو سوار کرد و برد خونه مادرش! دختره هم عاشق پسره شد و گفت الا و بلا من همینو میخوام! بابای دختره رفت تحقیق کنه دید پسره مختصری چاقو کشه! یه چند سالی هم زندون بوده! الانم کارش زور گیری و مواد فروشیه بیشتر! چون پدر مادر دختره راضی نبودن به این وصلت نه عقد محضری نه جهازی نه جشنی! همه فامیل هم دختره رو طرد کردن! فعلا این شد سرنوشتش تا بعد!   

 

 

اما اون دختر اولی یه خواستگار براش اومدخانواده دوست! محجوب و فوق العاده از لحاظ مالی متمکن! قبل از ماه رمضون رفتیم عروسیش! من ندید بدید نیستم اما هر چی بگم از جشن عروسی توی هتل مجلل و ماشین اخرین مدل بی ام و و تراول هایی که روی سر عروس ریخت و گل های مریمی که توی مسیر عروس خانوم فرش کرده بودن تا پاهاش رو روی اونا بذاره بره کم گفتم! داماد از لحاظ ظاهر زیبایی نداشت ولی چه احترامی به عروس و بقیه میذاشت! خلاصه این شد سرنوشت این دوتا!  

 

 

حالا هر کسی میشینه پا میشه میگه قسمتشون همین بوده هیچکارم نمیشه کرد! میگن رو پیشانی هر کسی قسمت و سرنوشتش رو نوشتن! یه عده هم میگن شانس داشته! میگن ادم کور و کچل باشه اما شانس داشته باشه… نمیدونم والله! فقط اینو میدونم که انگور شیرین نصیب شغال شد…. حیف …خیلی…!

 

  

نویسنده: مسعود مشهدی

  

نظرات خوانندگان: 

 

 

خدا برای هر کی که آدم خوبی باشه میرسونه. اون خانوم که گفتی وجاهت چندانی نداشته حتماً دلش صاف و بی ریا بوده. خدا هم یکی مثل خودشو براش فرستاده. ایشالا همه آدم خوبا خوشبخت باشن. 

================ 

کتابی که جلدش زیبا باشه اما محتویاتش چرند، مفت نمی ارزه.  انسانیت مهم است نه وجاهت  

================ 

1- زیبایی مهم نیست.. اخلاق مهمه.. تفاهم مهمه.. قیافه هر چقدر هم که زیبا باشه بعد از یه مدت یکنواخت میشه.. زیبایی تضمین کننده ی خوشبختی توی زندگی نیست.. حتا تضمین کننده ی یه س*ک/س خوب هم نیست
2- اون خانوم زیبا لیاقتش همون پسره بوده.. سطح فکریش همون اندازه بوده.. مطمئن باش اگه شوهر اون خانومه که میگی خوشگل نبوده، می رفت خواستگاری اون خانوم زیبا.. بهش جواب منفی میداد.. من توی این قضیه نه شانس رو دخیل می دونم و نه قسمت رو.. اون دو تا خانوم الان دارن نتیجه ی طرز فکرشون رو می بینن.. اتفاقن اگه بحث شانس باشه، من فکر می کنم اون خانومی که قیافه ی معمولی (نمیگم زشت) داشته بد شانس بوده، نه اون خانوم زیبا.. چرا که بد شانسی وقتیه که آدم اختیاری توی وقایع نداشته باشه.. اون دو تا خانوم هم هیچ کدوم نقشی توی شکل ظاهرشون نداشتن.. اما انتخاب همسرشون کاملن ارادی بوده و ربطی به شانس نداشته 
================ 
راستش چن تا خصلت گفتی از شاگرد جیگرکیه که زیاد جالب نبود، اما من معتقدم زندگی چیز عجیببه باید از هر دو شون پرسید که آیا احساس خوشبختی میکنن یا نه!
احساس خوشبخت بودن چیزیه که هیچ ربطی به کور و کچل، چاقو کش و لات، پول و پله و ماشین بنز یا بی‌ام‌دبلیو نداره و کسی نمیتونه راجع به خوشبخت بودن یا نبودن یکی دیگه نظر بده.
حرفای فامیل رو هم بیخیال، مردم یه خصلتی دارن اونم اینه که بمحض بیکار شدن میشینین و پشت اینو اون حرف میزنن 
================ 

شیطونی در خاله بازی بین دختر و پسر! (خاطره باحال)

یادم میاد کلاس ۴ دبستان بودم ...یه دختر خاله دارم که یه سال از من کوچکتر بود ( الان آلمانه ) هر هفته با خالم و شوهر خالم میومدن خونه ما چون خونمون فاصله چندانی با هم نداشت. ما هم هر بار می نشستیمو خانه بازی می کردیم بدین صورت که من بابا میشدم و اون مامان .ولی چون خیلی ریخت و پاش میکردیم از طرف مامان و خالم این بازی برای ما ممنوع شده بود ولی ما که دست بردار نبودیم و این بازی رو یواشکی بدور از چشم اونا انجام می دادیم. 

 

 

 یه روز  که ما داشتیم توی اتاق بازی می کردیم یهو فهمیدیم که خالم داره میاد. تندی اسبابارو ریختیم زیره تخت و هر دو مونم رفتیم توی کمد قایم بشیم ولی چون جا کم بود دختر خالم رفت تو منم اونو از پشت محکم چسبیدم که جامون بشه!!!  

 

 

خالم وارد اتاق شد نگاهی انداخت و رفت ولی من که دختر خالمو محکم چسبیده بودم یه احساس عجیبی بهم دست داده بود اصلا قابل بیان نیست یه احساس عجیب که الان می فهمم که اون احساس با چسبیدن به دختر خاله بوده که بهم دست داده  ولی من نمی دونستم . 

 

 

خلاصه چون خیلی از اون احساس خوشم اومده بود از اون به بعد بجای خانه بازی دختر خالمو مجبور می کردم با اینکه زیاد خوشش نمیومد ولی همیشه بریم تو کمد و من از پشت محکم فشارش بدم کارمون شده بود همین....... ولی چون دختر خالم بعد از بورسیه شدن رفت آلمان دیگه نشد اون خاطره رو براش تعریف کنم یا زنده بشه یا.......!!!  پایان

آهنگ و کلیپ جدید آرش و آیسل Arash ft. Aysel به نام Always

موزیک ویدیو جدید و بسیار زیبای آرش و آیسل تیمور زاده به نام Always
Arash ft. Aysel Teymurzade - Always Eurovision 2009 Moscow
 

درجه: عالی 
 

Ohhh, ohhh, ohhhhh..
Always on my mind, always in my heart
I have been waiting for you night after night
Like a shadow, staying close to the light
Suddenly you stand beside me and I see
A million burning stars
You are always on my mind, always in my heart
And I can hear you call my name on a mountain high
Always on my mind, always in my dreams
I wanna hold you close with me
Always, all the time
I believe I am addicted to you
In your eyes I see dreams coming true
Finally I have found you and now
I will never let you go, no
You are always on my mind, always in my heart
And I can hear you call my name on a mountain high
Always on my mind, always in my dreams
I wanna hold you close with me,
Always, all the time
Hey! Hey! Hey! Hey!
Ohhh (ohhh), Ohhh (ohhh), Ohhh (ohhh)
Always on my mind, always in my heart
And I can hear you call my name on a mountain high
Always on my mind, always in my dreams
I wanna hold you close with me,
Always, all the time
Always on my mind, always in my heart
Always on my mind, always in my dreams
Always, all the time
Hey! Hey!

گزارش تصویری/ روستای جواهرده ۲۷ کیلومتری‌ شهرستان رامسر

روستای جواهرده در فاصله‌ ۲۷ کیلومتری‌ شهرستان رامسر در دهستان سخت‌سر و ارتفاعات‌ ۲۰۰۰ متری‌ البرز قرار دارد.

 

قدرت عشق!

149c7789da924c - عکس 

۱۳۸۸ فروردین ۸, شنبه

بهنوش بختیاری: هیچ تمایلی به دیدن برنامه های تلویزیونی ندارم

بهنوش بختیاری از بازیگران مجموعه های طنز تلویزیونی، از ساخت برخی برنامه های تلویزیونی انتقاد کرد. به گزارش سرو او در گفت وگویی با خانواده سبز گفت :با وجود اینکه من خیلی تلویزیونی هستم وعلاقه بسیاری به برنامه های تلویزیونی دارم امااین روزها ساختار برنامه های تلویزیونی به حدی ضعیف است که هیچ تمایلی به تماشای آن ندارم. وی ادامه داد:امیدوارم مسئولان به فکر بالابردن سطح کیفی برنامه ها بیافتند وآن را ارتقا دهند.  

  

پگاه آهنگرانی: حاضر به دیدن هر چیزی نیستم
انتقادات این بازیگر سینما از کیفیت برنامه های تلویزیونی در حالی مطرح می شود که پیش از این پگاه آهنگرانی در گفت وگویی با هفته نامه چلچراغ از این وضعیت انتقاد کرده بود . پگاه آهنگرانی گفته بود :فیلمهای عامه پسند هالیوود اکثر خوش ساخت هستند و توهین به مخاطب نیستند.اما اتفاقی که در اینجا می افتد به نظرم توهین مستقیم به تماشاچی است .وی در ادامه گفته است: به نظرم بزرگترین ضربه را به سینما در هر ژانری ،تلویزیون زده است .برای اینکه آنقدر سطح سلیقه مخاطب را پایین آورده که او حاضر به دیدن هرچیزی است .من بعضی وقتها که مثلا سریالهای وسط ظهررا می بینم از فرط حماقت کاراکترها تعجب می کنم واز اینکه چطور رویشان شده اینها را پخش کنند. 

 

انتقاد ترانه علیدوستی
ترانه علیدوستی ازبازیگران سینما نیز پیش از این در گفت وگویی از تلویزیون انتقاد کرده بود .او گفت وگویی با با سینمای پویا گفته بود :من از عملکرد تلویزیون بسیار ناراحت هستم.متأسفانه مسئولین این رسانه به اهمیت کاری که می‌کنند آگاه نیستند. من در خانه عادت دارم تلویزیونم دائم روشن است. نمی‌دانید به طور مثال ساعت 11صبح که همه زن‌های خانه‌دار کشور در منزل هستند سطح برنامه‌ها چقدر پایین است.
وی ادامه داده بود :فرهنگ‌سازی که بماند و یا پشتکار صدا و سیما در نشان دادن ساز ستودنی‌ست. در مؤدب حرف زدن همه‌ی شخصیت‌ها همه‌ی سریال‌ها. اما دکورسازی برنامه‌ها را ببینید. مگر آموزش سلیقه اهمیت دارد؟ پنج شبکه سر ظهر سالاد اولویه و کوکو یاد می‌دهند.
برنامه‌های کودک که بدترین وضع را دارند. به گزارش سرو وی تاکید کرده کرده بود:دلم برای جهان محدودی که برای بچه در نظر گرفته می‌شود می‌سوزد. اما در کنار اینها در تیزرسازی داریم پیشرفت می‌کنیم. چون بحث رقابت و خلاقیت مطرح است و شرکت‌ها خودشان این کار را می‌کنند. کارگردان‌های تیزر دکوپاژ می‌شناسند. رنگ و بازی بهتری را در کارها می‌بینیم. این تأثیر همان به روز بودنی است که گفتم.
او در پاسخ به سوالی که شما از تلویزیون پیشنهاد داشته‌اید؟گفته بود :بله. اما نمی‌توانم در تلویزیون کار کنم. علیدوستی در پاسخ به سوالی که اگر کارگردان خوبی پیشنهاد بدهد ؟گفته بود نه. قوانین سیما سخت‌تر از آن است که من بتوانم با وجود آنها خلاق باشم.
از علیدوستی سوال می شود ولی یک امکان بزرگ دیده شدن را از دست می‌دهید؟او جواب می دهد :هر تصمیمی بهایی دارد. مشکلی نیست

آلت تناسلی 18 متری بر روی پشت بام خانه!

یک متخصص: پیش از مسواک زدن، ‌مسواک را خیس نکنید

یک متخصص بهداشت دهان و دندان گفت :‌خیس کردن مسواک پیش از مسواک زدن قدرت پاک کنندگی مسواک و عمر آن را کاهش می دهد .
دکتر انصاری افزود:‌ این اقدام به کف کردن سریع دهان در حین مسواک زدن منجر می شود که به همین سبب مدت زمان مسواک زدن نیز کاهش می یابد.
وی مسواک زدن را از زمان رویش حداکثر6 دندان در دهان ضروری خواند و گفت : مسواک زدن روزانه حداقل دو بار، پیش از صبحانه و پیش از خواب شبانه توصیه می شود .
این دندانپزشک افزود : ‌بهترین روش مسواک زدن حرکت چرخشی مسواک بر روی بخش های داخلی و خارجی دندان و همچنین لثه هاست و مسواک زدن به صورت عمودی و رفت و برگشت هم در صورتی که روش چرخشی انجام شده باشد موثر است .
وی درباره عمر مسواک گفت :‌هر زمانی که تارهای مسواک تغییر رنگ دهد باید مسواک تعویض شود .
انصاری درباره نوع مسواک نیز گفت :‌برای کسانی که دائم مسواک می زنند مسواک با تارهای متوسط مناسب است اما برای کسانی که لثه حساس دارند و طولانی مدت مسواک نمی زنند مسواک های نرم مناسب تر است .
وی افزود : ‌افرادی که دهانشان جرم ساز است و رنگ دندانهای انها زود تیره می شود بهتر است از مسواک های سخت استفاده کنند.

تکه ای از یک فیلم مستند درباره مشکلات ترانس سکشوال های ایرانی

دختری که به خاطر پول یک ساعت یک ساعت صیغه می شود و اسم این کار را بیزینس می گذارد. تکه ای از یک فیلم مستند درباره مشکلات ترانس سکشوال های ایرانی
 
 
 
دانلود  2.2MB 
 
 

کلیپ ۲۰۶ خوشگل با سیستم اسپرت

یه کلیپ ۲۰۶ خوشگل با کلی سیستم با حجم کم خیلی خوشگله...  
 

 

 

دانلود با حجم 1.50mb

دوربین مخفی در جعبه دستمال کاغذی

 

از این به بعد به جز خودکار و آینه و ساعت و کانال کولر و ترک دیوار باید حواستان به جعبه دستمال کاغذی هم باشد. چرا که ممکن است دوربین مخفی درون آن جاسازی شده باشد. این جعبه دستمال کاغذی به یک دوربین مخفی بسیار حرفه ای مجهز است که می تواند فیلم رنگی با کیفیت بالا بر روی کارت حافظه SD تا حداکثر 16 گیگابایت ضبط کند.

جالب اینجاست که این جعبه دستمال کاغذی فقط یک دوربین مخفی نیست بلکه دستگاه DVRضبط فیلم هم درون آن جاسازی شده. بنابراین کاملا مستقل است و نیاز به سیم کشی یا ارتباط بی سیم ندارد. می توان بعد از ضبط، کارت حافظه را خارج کرد و فیلم را روی کامپیوتر دید. این مکعب جاسوس با باطری شارژی شش ساعت فیلم برداری مداوم می کند و می توان آن را برای فیلم برداری در ساعات خاصی از شبانه روز تنظیم کرد. دوربین آن قادر است در محیط های با نور بسیار کم هم فیلم برداری کند. و یک کنترل از راه دور هم برای آن ارایه شده است. چیز دیگری هم لازم دارید؟

این جعبه دستمال کاغذی با قیمت 599 دلار فروخته می شود.

من 25 سال هرویین می کشیدم! (به همراه عکسهای مراحل ترک)

سلام دوستان نادر هستم

در سال 1337 در یک خانواده به نسبتا مرفه در کرمانشاه به دنیا آمدم و چون اولین پسر خانواده بودم ، به تمام خواسته های من جواب مثبت می دادند و زندگی خیلی خوبی داشتیم . در دوران دبیرستان با وجود آگاهی های لازم از طریق خانواده و رسانه ها و ترسی که در ذهنم ترسیم کرده بودند ، بعد از چند باری که به من حشیش تعارف شد ، استفاده کردم و با تجربه ای نو روبرو شدم و بسیار لذت بردم و برایم سوال بود که چرا هیچکس ازسر خوشی آن ، چیزی نگفته بود . آن غول مواد مخدر برایم شکسته شد و به خود مغرور شدم کسانی که معتاد می شوند بی اراده هستند؛ من با بقیه فرق دارم و هیچوقت معتاد نمی شوم ، کم کم دوستانم تغییر کردند ، یعنی آنانی شدند که مصرف کننده حشیش بودند ، چون خودم اینطور می خواستم . همیشه نیرو های هم فاز همدیگر را جذب می کنند . بعد از چند صباحی تریاک را تجربه کردم ، احساس قدرت می کردم و در رویا ، بر فراز آسمانها سیر می کردم . اوایل به صورت تفننی بود . غافل از اینکه اعتیاد بسیار زیرک . موذی می باشد و به خودم می گفتم که معتاد باید  هر روز مواد مصرف کند و من معتاد نیستم و نمی شوم . در سال 59 با هروئین آشنا شدم . در ابتدا ماهی یکبار بود ، اما نمی دانم چطور شد که متوجه شدم هر روز مصرف می کنم و از آن به بعد چاره ای جز مصرف نداشتم که مبادا حالم بد شود و خانواده ام متوجه شوند . برای فرار از دست اعتیاد به تهران آمدم و در یکی از اداره های دولتی استخدام شدم ، غافل از اینکه فکر های معتاد گونه را با خود آورده بودم . خیلی زود افراد مواد فروش و دوستان هم فاز خود را پیدا کردم و دوبار ه اعتیاد شروع شد و از کارم اخراج شدم ، می دانستم اعتیاد خانمان سوز و تباه کننده است ، اما مصرف می کردم . اما این بار به اروپا رفتم به قبرس ، به این امید که بتوانم ترک کنم ، اما بعد از مدتی به ایران برگشتم ، در اولین فرصت تهیه و استفاده کردم . دیگر از دست خودم خسته شده بودم . ازدواج کردم تا تا شاید مسئولیت ، دلیلی برای سالم زندگی کردن باشد ، که نه تنها ترک نکردم ، بلکه زندگی فرد دیگری را نیز به ویرانی کشاندم . مدت 8 سال همسرم سعی کرد با روش های مختلف مرا از دست اعتیاد نجات دهد ، اما نتوانست .

موفق باشید - مسافر نادر



هر شب در خانه ما دعوا ، فریاد و گریه بود که در انتها قول می دادم که از فردا مصرف نکنم و خواست قلبی من هم همان بود ، اما موفق نمی شدم چون نیازم بود و حال خوب را فقط در مواد مخدر می دانستم . به خود نا شزا می گفتم چرا اراده ندارم ، اما حالا می دانم که این کار ، هیچ ربطی به اراده ندارد . باید از راهش وارد شد و حساب شده عمل کرد . چندین بار خود را به باز پروری معرفی کردم ، اما حاصل آن درد های خماری بود و تحقیر و پس از چند روزی ، اعتیاد شروع می شد و باز     سر افکندگی .
در سال 75 ، همسرم را از شر خودم خلاص کردم و از آ به بعد ، دربه دری و آوارگی شروع شد . هروئین می فروختم تا بتوانم خودم هم مصرف کنم ، دزدی می کردم تا بتوانم هروئین مصرفی ام را تهیه کنم ، قرص مصرف می کردم تا نفهمم چه بر سر خودم آورده ام .


به جائی رسیده بودم که زندان برایم هتل بود و موقع آزادی از زنذان ، عزا دار بودم ، چون جائی برای رفتن نداشتم . برایم فرقی نداشت که کدام طرف بروم ، چون دیگر چیزی برای باختن نداشتم  و تنها سنگرامنی که می شناختم ، مصرف هروئین بود .
در طول 20 سال تزریق هروئین ، پانزده بار به زندان های مختلف افتادم که علت اصلی آنها همگی مربوط به اعتیاد بود. به جائی رسید بودم که رگ برای تزریق نداشتم و این بسیار در آور بود . مرگ برایم آروزوئی دست نیافتنی شده بود و بارها با مصرف بیش از حد ، اقدام به خودکشی می کردم ، اما نتیجه آن عمل مصرف بیش از حد بود . به نهایت درماندگی رسیده بودم که با «« کنگره 60 »» آشنا شدم ، جائی که اعتیاد را بیمار می دانستند و به خاطر معتاد شدن ، انسان را محکوم نمی کردند و حرفشان حرف دل من بود .
پیش از آن خودم را علامه دهر می دانستم و فکر می کردم هیچ کس به اندازه من ، ادبیات ، تاریخ ، جغرافیا ، معلومات ، عمومی ، زبان انگلیسی ، و ... را نمی فهمد و نمی داند ، اما خیلی زود متوجه شدم که آنچه می بایست بدانم را نمی دانم ، اصول زندگی و اینکه چگونه زندگی کنم و از آن لذت ببرم .



محبت بچه های کنگره باعث شد تا سفرم را شروع کنم . از تاریکی به روشنائی،از حقارت به سر افرازی . به خاطر رنج و عذابی که از ترک های مختلف تجربه کرده بودم ، روش درمان بسیار ساده بود و این خواست خداوند مهربان بود که مشتاقانه به سوی نور حرکت کنم . با مصرف 500 میلی گرم تریاک سفر تدریجی خود را شروع نمودم . همه جلسه های کنگره را شرکت می کردم . آنقدر درد و سختی تحمل کرده بودم که نداشتن پول برایم به هیچ وجه مهم نبود و هر چه جلوتر می آمدم ، بیدارتر شده و بیشتر متوجه اوضاع می شدم و تازه فهمیدم چه بر سر خودم آورده ام و همه هستی ام را به خاک سیاه نشانده بودم . از همان روز های اول ورود به کنگره ، دیگر خلافی انجام ندادم و خداوند ، درهای رحمتش را رویم باز نمود و براستی چنین است که پس از هر سختی ، گشادگی است . به علت شرایط سختی که برای خودم فراهم کرده بودم و چون از زمستان و سرما ، خاطره های بدی داشتم ، نتوانستم سفر کاملی داشته  باشم  و پس از هفتاد و هفت روز با موافقت مهندس دژاکام با مصرف 150 میلی گرم تریاک مصرف را به پایان رساندم و عوارض پنهان آنرا با جان و دل تحمل کردم .
در کنگره به من آموختند خودت این شرایط را بوجود آورده ای و باید خودت درستش کنی . گفتند که علت اصلی اعتیاد نادانی است ، یعنی راه لذت خدادادی را ندانستی که به دنبال لذت کاذب موادمخدر رفته ای و برای درمان اعتیاد . باید دانا شوی و باید بدانی که چکارهایئ باید بکنی تا بتوانی از چنگال سیاه و پلید  اعتیاد ، خود را برهانی .


گفتند اول باید درست تفکر کردن را یاد بگیری و بدانی همه مسئولیتها به عهده خود توست و در این راه هیچکس نمی تواند بار دیگری را ، حمل نماید .
گفتند از همه صفت های بد باید پاک شوی ، تا لایق پاکی باشی و هر چه را بکاری ، روزی درو خواهی کرد ، پس بذر نیکو بکار .
آموختم براستی انسان ، همانی است که خودش سعی کرده آنگونه باشد . می تواند خلیفه الهی یا شیطانی باشد .
حال که این مقاله را می نویسم ، مدت 4 سال و 9 ماه است که از چنگال سیاه اعتیاد . آزاد و رها شده ام و تا حدودی جایگاه خود را در زندگی پیدا کرده ام ، خانه ای اجاره کرده و صاحب اتومبیلی شده ام و به کار کردن مشغول ام . طی این مدت ، توانسته ام با آموزش های کنگره ، 27 نفر را از دام اعتیاد برهانم و هم اکنون به عنوان مرزبان شعبه «« هیدج ابهر »» به فعالیت مشغولم و این را می دانم با کمک خدای مهربان ، روز به روز اوضاع بهتر خواهد شد و به خاطر همه نعمت هایش سجده می کنم و عاجحزانه از درگاهش می خواهم کمک کند تا جان در بدن دارم ، در راه خدمت به همدردانم از پای ننشینم .


تحریم فروشگاه های «لباس زیر» در عربستان

گروهی از زنان عرب سعودی کمپینی برای تحریم فروشگاههای لباس زیر زنانه راه انداخته اند. دلیل آن امر آن است که بخاطر قوانین سختگیرانه مذهبی در عربستان، زنان حق کار در فروشگاهها را نداشته از اینرو فروشندگی لباس زیر زنان نیز توسط مردان صورت می گیرد.  

 

 

 

زنان سعودی می گویند اجبار به مشورت در مورد چنین موضوع حساسی برایشان دشوار و شرم آور است. عدم حضور زنان در نقش فروشنده از یک سو برای بازداشتن آنان از تماس و رویارویی با مردان صورت گرفته در حالی که همین ممنوعیت ها سبب شده زنان با مردان فروشنده در مورد سینه بند (سوتین) و شرت گفتگو کرده و حتی مردان اندام آنان را برای بررسی سایزشان برانداز کنند. داستان خرید لباس زیر در عربستان به این سادگی نیست. زیرا اتاق تعویض لباس برای زنان وجود ندارد، حتی تصور لخت شدن زنان در محلی عمومی که مردان هم با اندکی فاصله حصور دارند محال است. به همین دلیل زنان به صورت تخمینی در مورد سایز تصمیم می گیرند. یکی از طراحان این کمپین می گوید که سوتین هایی با سایز ۳۲ تا ۳۸ دارد که هیچ کدام اندازه اش نیست. این کمپین برای درخواست اجرای قانون مصوب سال ۲۰۰۶ راه اندازی شده که به زنان اجازه می دهد در مشاغل مرتبط با خودشان حضور داشته باشند، هر چند این قانون بدلیل نفوذ تندروها هیچ گاه عملی نشد.

سیستم بسیار پیشرفته اعلام نمرات پایان ترم 88-87 دانشگاه پیام نور



عجب نمره های باارزشی هستند که مثل وسایل ساختمانی پخش و پلایند !!

شوت ترین دزد!

دزد تا میاد اسلحشو در بیار از دستش میوفته و بقیه ماجرا...  

 

 

جدیدترین فشن شو و مدل های لباس حسین چالایان

Related Posts with Thumbnails

  

دو مجموعه ارزشمند آموزش شعبده بازی و تردستی با ورق + تخفیف استثنائی 
قیمت: 15000   6500 تومان  

           

 

 

  

آموزش بدنسازی با سیستم Muscle & Fitness Series 
قیمت: 5000   4000 تومان  

           

 

 

  

آموزش مهارتهای فوتبال توسط دیوید بکهام+هدیه 
قیمت: 5500   4000 تومان  

           

 

 

  

آموزش تکنیک های مدرن دفاع شخصی با دست خالی 
قیمت: 6500   5000 تومان  

           

 

 

  

مجموعه 8 مستند دلهره آور + 20 فیلم ترسناک 
قیمت: 12000   6500 تومان  

           

 

 

  

کامل ترین و جدیدترین آموزش خیاطی به زبان فارسی 
قیمت: 14500   8000 تومان  

           

 

 

  

آموزش زبان نصرت 1 و 2 + تقویت حافظه نصرت در یک DVD با قیمت عالی 
قیمت: 6000   4000 تومان  

           

 

 

  

آموزش تعمیرات و مکانیک خودرو پژو 206 
قیمت: 4500   3800 تومان  

           

 

 

  

با این 3 دی وی دی استاد فتوشاپ شوید + ارزان + همراه هدیه 
قیمت: 9500   6500 تومان  

           

 

 

  

آموزش تقویت حافظه و تند خوانی (دکتر سیدا: مرد حافظه ایران) 
قیمت: 12000   7500 تومان  

           

 

 

  

مستند جدید و دیدنی شیطان پرستان ایرانی 
قیمت: 6000   4500 تومان  

           

 

 

  

تمامی نوار قصه های دوران کودکی شما در یک دی وی دی+هدیه - از دست ندید 
قیمت: 7000   4500 تومان  

           

 

 

  

مجموعه آلبوم ها و آهنگ های سنتی از قدیم تا امروز (کامل ترین مجموعه موجود) 
قیمت: 12000   7500 تومان  

           

 

 

  

کلکسیون مسابقات قویترین مردان جهان+هدیه (World Strongest Man) 
قیمت: 12000   9500 تومان  

           

 

 

  

مجموعه کامل سمینارهای تکنیک های موفقیت دکتر شاهین فرهنگ 
قیمت: 12000   6000 تومان  

           

 

 

  

کامل ترین مجموعه آلبوم ها و تک آهنگ های ترکی + هدیه(آهنگ های 2010 ترکی) 
قیمت: 17000   12000 تومان  

           

 

 

  

مستند جذاب حیات وحش پارک ملی YellowStone - زیرنویس فارسی 
قیمت: 8000   5500 تومان  

           

 

 

  

مستند جنجالی زنان فوتبالیست در ایران + هدیه 
قیمت: 6000   4000 تومان  

           

 

 

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes