آش صدام
روزهای اولی كه خرمشهر آزاد شده بود، توی كوچه پسكوچههای شهر برای خودمان میگشتیم و صفا میكردیم. پشت دیوار خانه ی مخروبهای به عربی نوشته بود: «عاش الصدام.» یكدفعه راننده زد روی ترمز و گفت: پس این مرتیكه آش فروشه! آن وقت به ما میگویند جانی و خائن و متجاوزه!»