شب های جمعه و نامزد بازی …!
دوست داشتن و عشق در جامعه ما درصد بالاییش به رختخواب ختم میشه…! شبای جمعه که میشه این تازه دومادا ولخرج میشن و تازه عروسا هم هی ناز و عشوه و پشت چشم نازک کردن که اینو میخوام اونو میخوام…! و تازه داماد هم هی میگه: میخرم برات عسلم…! میخرم برات جیگرم…! میخرم برات طلا خانوم…! خلاصه که آقا دوماده با یه روسری خریدن و دوتا ساندویچ کالباس مارتا، شب خوبی رو برای خودش تضمین میکنه و اگه کلاسش بالاتر باشه کافی شاپ و پیتزا و احتمالا خرید عطر یا کفش و امثالهم…!
یکی از بهترین دوران زندگی برای جوونها دوران عقد و نامزد بازیه که بنا به شرایط خانواده ها بعضا از چند ماه تا چند سال طول میکشه و توی این مدت شاخ شمشاد هر دفعه که میخواد بره خونه نامزدش بستگی به موجودی جیبش یه شاخه گل یا یه کادویی چیزی میگیره چُسان فُسان میکنه و راه میفته…! مادر زن که معمولا تا وقتی آقا داماد به دخترش نگفته باشه بالای چشمت ابروست دامادش رو دوست داره سعی میکنه غذای مورد علاقه اونو درست کنه و حتما اون روز نوشابه هم باید سر سفره یا میز باشه که شادوماد غذا به گلوش گیر نکنه یه وخ …!
اقای داماد سر سفره هی میلُمبونه و عروس خانوم و مادرزن جان هی گوشتای ماهیچه توی قیمه رو میذارن براش و برنج سرریز میریزن تو بشقابش و مادرزنه هی میگه بخور مادرجون…بخور تا قُوَت داشته باشی…! و عروس خانوم هم که کلمه قوَت رو میشنوه دلش غنج میره و نمکی میخنده و خوش خوشانش میشه..! پدر زنه هم چشم غره میره به زنش و آی حرص میخوره … آی حرص میخوره…! تو دلش میگه کوفت بخوری مرتیکه گردن کلفت…! هم پاره جیگرمو بهش دادم هم باید یخچال و مایکروفرو گازو مرگ و کوفت براش بخرم؛ هم گوشتای ماهیچه تو خورشت رو میخورهُ لپه هاشم من باید بخورم…! هم میگن قوت داشته باشه که عین خروس بپره رو دخترم آب کمرشو خالی کنه…! پدر زنه یادش نمیاد که خودشم یه روز تازه دوماد بوده…!
خلاصه که تو دوران عقد ناز دختره خریدار داره و دوماد کمتر از عسل و خانوم گل و جیگر و طلا و قربونت برم و فدات بشم بهش نمیگه و خانومی خانومی از دهنش نمیفته…! خار تو دست عروس خانوم بره بگه آخ … آقا دوماد بال بال میزنه که جان… الهی بمیرم…! چی شد قربونت برم الهی … بیا بیبینم کجات خار رفت… انگوشتتو بده بمکم تا در بیاد…! و هی انگشت عروس خانوم رو بمکه و هی دستش رو بوس کنه و قربون صدقه اش بره و نازش کنه…! گاهی هم پیش میاد که توی دوران عقد بین عروس دوماد شیکر آب میشه که فقط کافیه چند روز بگذره تا کمر آقا دوماد دوباره پر بشه و عروس خانوم هم هی سر و گوشش بخاره و هوس مشت و مال و شیطونی بکنه اونوخ همه چی حَله…! باز دوباره بادا بادا مبارک و گوشت ماهیچه و برنج سرریز و اتاق و رختخواب و دستمال کاغذی و عسل و جیگر و اخ و اوف….! ( و این ماجرا ادامه دارد )