آموزش آداب معاشرت برای دختران و پسران جوان - حرمت به دیگران
فصل چهارم:حرمت به دیگران
حرمت: حرمت به افراد،حرمت به تفاوتها و طرز تفکر و منش متفاوت آنهاست.تصور کنید اگر بنا بود تمام مردم کره ی زمین مانند هم بودند،دنیا چه قدر خسته کننده می شد. آیا باید حرمت همگان را حفظ کرد؟ بله،باید حرمت تمام انسانها را حفظ کرد.زیرا بالاخره افرادی هم وجود دارند که ما باید خودمان را مجبور کنیم به آنها احترام بگذاریم مثل:آنها که مرتبآ بوق می زنند.آنها که لوله ی اگزوز موتورسیکلتشان را دستکاری می کنند تا صدای گوش خراشی بدهد.آنها که...و سرانجام آنهایی که حرمت هیچ کس و هیچ چیز را نگه نمی دارند. ء
حرمت به خارجیان: فراموش نکنیم به محض اینکه به آن طرف مرز قدم بگذاریم،ما هم غریبه و خارجی می شویم.خارجی ها می توانند سیاه پوست،زردپوست،سرخ پوست باشند(ولی البته هرگز آبی پوست نمی شوند.)شاید این رنگها هستند که بیشتر سفیدپوستان را جری می سازند.حرمت آداب و رسوم خارجی ها را حفظ کنیم.با یک سیاه پوست درباره ی برده های سیاه پوست صحبت نکنیم و یک آلمانی را از اعقاب هیتلر نخوانیم. وقتی یک موجود فضایی را که از کره مریخ آمده،دیدید،به او نخندید.یک چینی را که سگ و گربه می خورد مسخره نکنید مگر اینکه سگ و گربه شما را خورده باشد.توجه:هرگز به یک خارجی نگویید«اجنبی» ء
حرمت به افراد مستمند: افراد مستمند مناعت خود را دارند.آنها فقر خودرا پنهان می کنند.شما هم باید طوری رفتار کنید که انگار فقرشان را نمی بینید.(البته وقتی سائلی را دیدید که از شما درخواست کمک می کند،خودتان را به آن راه نزنید.)چه طور باید به مستمندان نشان دهید که فقرشان را نمی بینید؟ از او پول قرض بخواهید!توجه:هرگز به احمق ها نگویید احمق بی نوا.حتی اگر آن احمق بی نوا باشد. ء
حرمت به ثروتمندان: پولدارها زندگی جالب و راحتی ندارند.مغز آنها دیگر به چیزهای ساده و بامزه و شاد نمی اندیشد.آنها دیگر نمی دانند برای تفریح بیشتر چه کنند.آنها دیگر بلد نیستند وقت گذرانی کنند چون وقت برایشان طلا است. آیا فکر می کنند چون ثروتمند هستند خوشبختند و نخواهند مرد؟ پس بدبخت خوشبختها...! ء
حرمت به خانم: خانمها بسیار قابل حرمت هستند به همین دلیل:آقا باید در را برای خانم باز کند و بگذارد که او اول وارد شود و همچنین باید کمی زودتر سرقرار حاضر شود.آقا نباید یک متر جلوتر از خانم حرکت کند(نیم متر اشکالی ندارد!)آقا باید موقع رساندن خانم به منزل آنقدر بایستد تا خانم وارد منزل شود.پسرها نباید دخترها را مسخره کنند حتی اگر زیبا نباشند.آیا پسرها مطمئن هستند که خودشان خوش قیافه هستند؟نباید فراموش کرد که دخترانی هستند که خیلی زیبا نیستند ولی می توان در کنار آنها خوشبخت بود و از همه مهمتر ممکن است کم حرف باشند که این خود بزرگترین نعمت است. ء
حرمت به چاقها: اگر چاقها چاق هستند،تقصیری ندارند.اغلب به اندازه ی یک فرد عادی غذا می خورند.در حقیقت کافی است به سیب زمینی چشم در چشم نگاه کنند و چاق شوند.چاقها زندگی مشکلی دارند.همه به آنها نگاه می کنند.آنها را مسخره می کنند.وقتی از پله ها بالا می روند نفسشان بند می آید.هرگز نمی توانند شیک پوش شوند.از همه مهمتر هرگز نمی توانند با یک فرد عادی در وزن معمولی الاکلنگ بازی کنند زیرا همیشه الاکلنگ طرف چاقها پایین است و روی زمین می ماند.باید چاقها را دوست داشت،زیرا چاقها دلشان هم چاق و بزرگ است. توجه:در درون هر انسان چاق،یک انسان لاغر فریاد می زند:«بگذار من از این زندان خلاص شوم.» ء
حرمت به معلم: اگر استادتان شما را دوست ندارد به این معنی است که دیگر شغلش را دوست ندارد بهتر است با او مدارا کنید.توجه داشته باشید که اگر معلم نبود،شما چه قدر احمق از دنیا می رفتید.ء
زندگی معلم را خراب نکینید.ء
وقتی او حرف می زند،شما حرف نزنید.ء
نگویید فهمیدم.(چون حقیقت ندارد.)ء
مدام به ساعتتان نگاه نکنید.ء
فکر نکنید این اوست که بد درس می دهد.ء
شاید این شما باشید که بد می فهمید.ء
فکر نکنید که از جریمه کردن شما لذت می برد.ء
لاستیک اتومبیلش را پنچر نکنید.ء
اگر در درسی نمره ی تک گرفتید،پدرتان را نفرستید تا با او زورآزمایی کند!ء
حرمت به پیرها: در هر دوره از زمان،به مغزمان فرو می کنند که جوان های این دوره بد تربیت شده اند.دوره ی قدیم جوان ها بهتر بودند و همیشه این حرف را پیرها می زنند.جوان ها صندلی شان را به پیرها نمی دهند.پیرها هم همین طور.صبر داشته باشید.بالاخره یک روز پیرها می روند و شما جوان ها پیر می شوید و می توانید روی صندلی آنها بنشینید.هرگز پیرها را نزنید.آنها شکننده هستند و مانند یک لیوان نازک خیلی زود می شکنند.با آنها قبل از سفر ابدی شان مهربان باشید.بگذارید از کره ی زمین خاطره ی خوبی با خود ببرند.این باعث می شود ابدیتشان را با آرامش و حوصله سپری کنند.هر بار که سالخورده ای را می بینید،کودک و نوجوانی را به خاطر بیاورید که دورانی طولانی از جوانی اش گذشته است. توجه:فراموش نکنید که میان پیر و جوان فقط چند سال سن قرار گرفته است.ء
حرمت به پلیس: دو نوع پلیس وجود ندارد.پلیسی که پس از دزدی یک موتورسیکلت از دستش فرار می کنیم و پلیسی که پس از دزدیده شدن موتورسیکلتمان به او مراجعه می کنیم، هر دو یک نفر هستند. پلیس ها هم رحم و عطوفت دارند.هربار که اطلاعاتی از پلیس می خواهید باید بگویید: «سلام سرکار»«لطفآسرکار»«خداحافظ سرکار» و هربار که از کلانتری خارج می شوید،هرگز نگویید به امید دیدار.باید بگویید:بدرود.خداحافظ.ء
حرمت به مرده: چون فرد از دست رفته دیگر وجود ندارد که از خودش دفاع کند،باید او را در آرامش و صلح ابدی اش باقی گذاشت.حتی اگر بدی هم کرده باشد هرگز نباید با او تسویه حساب کرد.فراموش نکنید که فرق میان مرده و زنده،یک میزان الحراره،با سی و هفت درجه سانتی گراد است.ء
توجه مخصوص: در هر شرایطی قوی تر باید از ضعیف تر حمایت کند.مثل:ء
پلنگ از گربه
عقاب از گنجشک
گنجشک از پشه
کامیون از سواری
افسر از سرباز
تمساح از سوسمار
گرگ از گوسفند
شکارچی از خرگوش
خرگوش از موش
فصل پنجم:حرمت به اشیاء
خراب نکنید
پاره نکنید
خرابکاری نکنید
ویران نکنید
به خاطر لذت شخصیتان،کثیف نکنید.ء
به مبل و صندلی و....لگد نزنید.آن بیچاره ها هیچ آسیبی به شما نرسانده اند.از لباسهایتان به خوبی نگهداری کنید حتی اگر پول آنها را پدرتان داده است.گوشی تلفن عمومی را نشکنید.در مواقع اضطراری تلفن می تواند کمک بزرگی باشد.شکستن علامت زورمندی نیست،بلکه برعکس علامت ضعف است.ء
حرمت به دیوار: اگر میل بی اندازه ای به نوشتن روی دیوار دارید،اول سعی کنید جلوی خودتان را بگیرید.اگر موفق نشدید و این هوس همچنان باقی بود،روی دیوارهای خانه های کهنه و خراب چیز بنویسید.شاید به این ترتیب کسی برای آبادانی آنها آستین ها را بالا بزند.ولی بهرحال یادتان باشد که: دیوارها هم حافظه خوبی دارند.سعی کنید خاطره خوبی برایشان بگذارید.ء