وقتی بغض رئیس دادگستری میترکد
جام جم آنلاین: تلفن همراهم زنگ میزند، وقتی گوشی را برمیدارم، صدای آشنای قاضی حسینی، رئیس دادگستری پاکدشت را میشنوم؛ صدایش آشکارا میلرزد.
وقتی علت را جویا میشوم، میگوید؛ یک جوان به علت فقر و ناتوانی برای معالجه خود در یک قدمی مرگ قرار گرفته است.
رئیس دادگستری پاکدشت ادامه میدهد: از وضعیت این جوان چند روز پیش اطلاع یافتم. او عضو یک خانواده فقیر است که ماهانه 30 هزار تومان از طریق بهزیستی دریافت میکنند. چندی پیش این جوان پس از سقوط از بلندی و شکستگی لگن، مدتی را در یکی از بیمارستانها بستری میشود و پس از ترخیص از بیمارستان، به یکباره یکی از پاهایش به طرز غیرمعمول شروع به عفونت شدید میکند و زمانی که او به سراغ بیمارستانی که در آن بستری شده بود میرود، از وی برای بستری شدن دوباره درخواست پول میکنند، اما چون قادر به پرداخت هزینه درمان خود نبوده، بناچار به خانه بازمیگردد و اکنون نیز در اوج جوانی به انتظار مرگ نشسته است.
وی میگوید: اواز کسی شکایت ندارد وتنها در انتظار دستی ا ست که یاریاش کند تا بتواند زنده بماند و به آرزوهای خود برسد.
رئیس دادگستری پاکدشت بغض میکند و میگوید: با دیدن این جوان احساس میکنم باید همه برای نجات او تلاش کنیم و نگذاریم او به دلیل فقر ... .
رئیس دادگستری سکوت میکند و متعاقب این سکوت معنیدار صدای بوق اشغال تلفن ....
قاضی نتوانست بغض ترکیدهاش را پنهان کندو....
در چنین مواقعی چارهای نداریم تا دست یاری به سوی شما هموطنان، مسئولان وزارت بهداشت و پزشکان متعهد دراز کنیم تا شاید جوان بیمار فردا شاهد طلوع دوباره آفتاب باشد.
ناصر صبوری - جام جم