چت کردن عمه ملوک با برادر زاده
دختر: سلام. خواهش می کنم ? ASL pls
پسر: تهران/دانیال/29 و شما؟
دختر: تهران/مهر انگیز/27
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی داری شما!اسم استاد گیتار منم مهر انگیزه .
دختر: مرسی!شما مجردين؟
پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردين؟
دختر: ن ه. منم مجردم. راستی تحصيلاتتون چيه؟
پسر: من فوق ليسانس مديريت از دانشگاه MIT اَمِريکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصيل رشته گرافيک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم .
پسر : wooow: چه عالی!واقعا از آشناييتون خوشحالم .
دختر : مرسی. منم همين طور. راستی شما ماشین دارین ؟
پسر: ماشین خودمو پلیس بزرگراه گرفته فعلن بنز بابا دستمه چطور؟
دختر: هیچی همینجوری ناراحت نشیدا ولی من عاشق بی ام و هستم.
دختر: حالا بگذریم.
پسر: ok
دختر : نگفتی کجای تهران هستی؟
پسر: من بچه تجريشم. شما چی؟
دختر : چه جالب ما هم اونجا میشینیم. شما کجای تجريش هستین؟
پسر: خيابون دربند. شما چی؟
دختر : جدی میگی؟ کجای خيابون دربند؟
پسر : خيابون دربند. خيابون...... کوچه......پلاک....شما چی؟
دختر: ما که بچه محل در امدیم . اسم فاميلی شما چيه؟
پسر: من؟ حسينی! چطور؟
دختر: چی؟ فریدون تويی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطهای عقب افتاده یخچال رو بدی.!مکانيکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائين؟چرا از اول نگفتين؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با صدیقه.... آخه می دونين ...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت ميدی؟می دونم به صدیقه چی بگم !
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به صدیقه چيزی نگين!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو مازیار چيزی نمی گم !
دختر: او و و و م خب! باشه چيزی بهش نميگم.ديگه اسم مازارو نياريا!راستی من بايد برم عمو مازیارت امد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای