خدا از مادری که به بچه اش مهربونه، مهربون تره(داستانی تکان دهنده
پیغمبر داشت از جایی رد می شد رسید به یه خانمی که تنور خونه اش رو روشن کرده بود. گفت یا رسول الله چند دقیقه بیا کاری دارم عرضی دارم خدمت شما. پیامبر اکرم(ص) اومد وارد خونه شد دید تنور خونه این خانم داره آتش ازش زبانه می کشه تازه زیر تنور رو روشن کرده. بچه اش رو هم کنار تنور گذاشته.
گفت یا رسول الله سوالی دارم ازتون. آقا بفرمود بگو سوالت رو من گوش میدم. عرضه داشت یا رسول الله از شما شنیدم فرمودید «ان الله ارحم بعبدنی من الوالدة بولدها» یعنی خدا از مادری که به بچه اش مهربونه، مهربون تره. درسته این حرف؟
آقا فرمود بله من گفتم. به واقع که خدا از مادر نسبت به بچه اش مهربون تره. زن گفت آقا اگه بند از بندم هم الان جدا کنند منی که مهربونی اون خدا رو ندارم دلم نمیاد این بچه رو تو آتش بندازم. اونی که از مادر مهربون تره ما رو می خواد تو آتش بندازه؟
دیدند پیامبر داره اشک می ریزه گریه می کنه. فرمود «ان الله لایعذب بالنار الا من ...» خیال همه رو راحت کرد. فرمود خدا کسی رو در آتش نمیسوزونه مگر کسی که اینقدر تکبر کنه بر زبانش لااله الا الله رو جاری نکنه...