روایت جالب رضا کیانیان از شب زفاف یک زن و شوهر خجالتی و تعارفی
کیانیان در ادامه گفته: دوستی می گفت عمه وشوهر عمه من هم در تمام عمر همین قدر تعارفی بودند. من زمانی از عمه وشوهر عمه ام پرسیدم: حاج آقا با این همه ادب و تعارف شب زفاف چه کردید؟ گفت: من و عمه ات را بردند حجله و در را قفل کردند. عمه ات آن سمت نشست و من سمت دیگر. رختخواب هم پهن بود. اما هیچ کدام جرات نداشتیم به هم نگاه کنیم بعد از یک ساعتی عزمم را جزم کردم. رفتم به سمت عمه ات و روبنده اش را برداشتم. عمه ات آنقدر خجالت کشید و قرمز شد که من نفسهایم به شماره افتاد و به جای خودم برگشتم. یک ساعت دیگر گذشت و من عزمم را جزم کرد م و این بار کنارش نشستم و گونه او را بوسیدم. عمه ات هم میگفت: قربون لب و دهنتون چرا زحمت میکشید؟