12 روایت دربارهی مردی که از ماشین پیاده شد تا به زنی که ماشیناش خراب شده بود کمک کند...
• 1
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند. کمیکه گذشت، شروع کرد به یکلاسِ ملایم و داشت خوب پیش میرفت که کارگردان داد زد: «آهای احمق! دوربینمخفییه!»
~ 1-2
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند. کمیکه گذشت، شروع کرد به یکلاسِ ملایم و داشت خوب پیش میرفت که کارگردان داد زد: «آهای احمق! دوربینمخفییه!» مرد رو بهکارگردان لبخند زد و با انگشت بهسمتی اشاره کرد که اکیپِ دوربینمخفیِ خودشان قبلاً مستقر شده بود.
• 2
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند. اوّلاش که چشم تو چشمِ زن دوخت چیزی دستگیرش نشد و بعد با شگفتی دریافتکه زنیکه با چشمانِ اشکبار نگاهاش میکند، معشوقِ سالها پیشاش بوده است.
~ 2-2
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند. اوّلاش که چشم تو چشمِ زن دوخت چیزی دستگیرش نشد و بعد با شگفتی دریافتکه زنیکه با آچار و لنگهکفش بهسر و بدناش میکوبد، معشوقِ سالها پیشاش بوده است.
• 3
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند. اوّلاش حرفهاشان حولِ محورِ ماشین بود ولی تا مرد خواست کمی بزند به جادّهخاکی، زن زوزهاش را گذاشت روی سرش که: «چرا نمیشه بدونِ مزد و منّت از شما مردای ایکبیری کمک خواس!؟ ها!؟»
~ 3-2
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند. اوّلاش حرفهاشان حولِ محورِ ماشین بود ولی تا مرد خواست کمی بزند به جادّهخاکی، زن زوزهاش را گذاشت روی سرش که: «چرا نمیشه بدونِ مزد و منّت از شما مردای ایکبیری کمک خواس!؟ ها!؟»
بعد از جیباش یککارتِ ویزیت درآورد و داد بهمرد و با غمزه و قمیش سوار شد و رفت.
• 4
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند ولی چندقدم پیشتر نرفته بود که از پشتِ سر صدای لهشدنِ ماشیناش را شنید.
~ 4-2
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند ولی تا آمد پیاده شود یکی از عقب بهش زد و شهیدش کرد.
• 5
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند ولی تا سرشرا توی کاپوت کرد زن اسلحهرا گذاشت روی شقیقهاش و دخلاش را آورد.
~ 5-2
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند ولی تا سرشرا توی کاپوت کرد اسلحهرا گذاشت روی قلب زن و یکگلوله حراماش کرد.
• 6
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند ولی دید که زن، زنِ خودش است و توی ماشین، مردی با شرت و زیرپیرهن نشسته و آهنگ گوش میدهد.
~ 6-2
مرد نگه داشت تا بهزنیکه ماشیناش خراب شده بود کمک کند ولی دید که زن، زنِ خودش است و توی ماشین، مردی با شرت و زیرپیرهن نشسته و آهنگ گوش میدهد. بعد از پشتِ سر، از ماشینِ خودش صدای زنِ دیگری آمد که میپرسید چه شده است.