سنجش هوش هيجاني
بسياري از افراد با ديدن واژه هوش هيجاني مفهوم هوش، آزمونهاي هوشي، استعداد و هوش بهر را در ذهن خود مرور ميكنند. اما لازم است بدانيد مطالعه تئوري هوش هيجاني كاري نو و جديد است.
هيجان
از اوايل دهه 1980 در مورد هيجانات مطالعه شد.هيجانها نوعي اطلاعات هستند. آنها نوعي علامت هستند كه به ما اطلاع ميدهند چه چيزي را در محيط خود درك و احساس كردهايم و آن را مثبت يا منفي يافتهايم.هيجانها معمولاً واكنش كوتاه مدت، شديد و مقطعي هستند و تجربه هيجان پيامدهاي كلي به دنبال دارد. هيجان گاه به افراد نيرو ميبخشد و گاه رفتار آنها را نابسامان ميكند.خشم، غم، ترس، شادماني، عشق، نفرت و شرم همه نمونهاي از هيجانها هستند كه با تجربه هر نوع آنها تغييرات جسماني و رواني در فرد ظهور ميكند.
* ارتباط هيجان با هوش هيجاني
هوش هيجاني همان توانايي شناخت، درك و تنظيم هيجانها و استفاده از آنها در زندگي است. مجموعهاي از استعدادها، تواناييها و مهارتهايي است كه افراد در جهت سازگاري مؤثر با محيط و كسب موفقيت در زندگي آماده ميكند و اين تواناييها در طول زمان تغيير ميكند و رشد مييابد كه با روشهاي آموزشي قابل اصلاح و بهبود است.
دقت شود در شناخت و درك حالات هيجاني خود و ديگران و كارآيي در تنظيم، كنترل و استفاده از هيجانها در رسيدن به اهداف براي فرد نتايج مثبتي به همراه دارد.
معمولترين علامت اختصار براي هوش هيجاني از روي ضريب هوشي آيكيو (IQ) برداشته شده است كه به آن ضريب هيجاني (EQ) ميگويند.
*تفاوت هوش شناختي با هوش هيجاني
آلفرد بينه در سال 1905 نمونه اوليه آزمون هوش واقعي را تهيه كرد. نمره هوش از تقسيم سن عقلي بر سن تقويمي به دست ميآيد.
هوش شناختي به ما اجازه ميدهد تا بدانيم اطلاعات چگونه پردازش ميشود. شناختها، شباهتها، تقاوتها، استنباط و استنتاج همه به طور واضح در قلمرو شناختي (ادراكي) و عقلي قرار دارند.
هوش هيجاني به طور ژنتيكي قابليت اكتساب دارد و قابل اصلاح و بهبود است و در طول زندگي فرد همراه با آموزش ارتقا مييابد.
شناخت احساسات خويشتن و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمهاي مناسب در زندگي، توانايي اداره مطلوب خلق و خوي، وضع رواني و كنترل تكانشها به وسيله هوش هيجاني سنجيده ميشود.
* به اين مثال توجه كنيد:
يك ظرف پر از شكلات روي ميز است. دختربچهاي آن را ميبيند. به او گفتهاند كه ميتواند يك شكلات را همين حالا بخورد، ولي اگر 5 دقيقه صبر كند، ميتواند دو شكلات بخورد.
مطمئناً داشتن دو شكلات بهتر از يك شكلات است. بنابراين تصميمگيري آسان به نظر مي رسد. اما 5دقيقه براي دخترك خيلي طولاني است. چه كار بايد كرد؟ دخترك صورتش را برميگرداند تا شكلاتها را نبيند، اما خيلي زود دوباره برميگردد و شكلات برميدارد.
اين مثال براي درك معني و مفهوم هوش هيجاني است. هوش هيجاني ميتواند در حل مشكلات كمك كند. دخترك ميتواند با تنظيم هيجان و عكسالعمل به موقع خود، در مقابل وسوسه پاداش آني (لحظهاي سريع) مقاومت كند.
* ضرورت آگاهي و رشد هوش هيجاني در آموزش پرورش
هوش هيجاني داراي نقش حياتي در سلامت رواني ـ اجتماعي كودكان است و نبود هوش هيجاني در كودكان به معناي آماده بودن زمينه وقوع انواع مشكلات و مسائل و اختلالات رفتاري در آنها خواهد بود. به عنوان مثال سطح پايين هوش هيجاني باعث كاهش قدرت اراده و قدرت مديريت ميشود. همچنين باعث افزايش آلكسي تيميا، تنبلي، عصبانيت، خشونت و استرس ميشود.
در مورد رفتارهاي بيروني نيز سطوح پايين هوش هيجاني باعث ضعف در فعاليتهاي تحصيلي، افزايش تمايل به استفاده از دخانيات و الكل و ميل به انحرافات جنسي ميشود.
سارني در پژوهشي بر روي 400 نفر از كاركنان شركتهاي مختلف دريافت افرادي كه هوش هيجاني بالايي دارند، از شادابي، نشاط، سرزندگي و استقلال بيشتري در كار برخوردارند و عملكرد بهتري دارند. همچنين اين افراد نسبت به زندگي خوشبينتر بوده و در برابر استرس مقاومتر و از پيشرفت و موفقيت بيشتري در زندگي برخوردارند.
بررسيهاي انجام شده در مورد اعتماد به نفس، همدلي، خودابرازي، خوشبيني و تحمل فشارهاي رواني كه همگي از مؤلفههاي هوش هيجاني هستند، نشا ميدهد كه ارتقاي اين مهارتها در افراد با ارتقاي مهارتهاي اجتماعي و سلامت و بهداشت روان آنها همبستگي معناداري دارد.
گلمن معتقد است وجود IQ به تنهايي براي موفقيت تحصيلي كافي نيست، بلكه فقط 20 درصد در موفقيت نقش دارد و 80 درصد ديگر به هوش هيجاني بستگي دارد.
گاردنر معتقد است مهمترين خدمتي كه آموزش و پرورش ميتواند در جهت رشد كودك انجام دهد، اين است كه او را با توجه به استعدادهايش به سوي مناسبترين زمينه هدايت كند؛ يعني به جايي كه او در آن خشنود و كارآمد است و اين مهم با سنجش هوش شناختي صرف ممكن نيست. بنابراين ما ميتوانيم مفهوم هوش هيجاني را در موقعيتهاي آموزشي مانند مدارس به كار ببريم. به ياري مشاوران و روانشناسان تربيتي در رفع نيازهاي دانشآموزاني كه مشكلاتي در امر تحصيل و اختلالات رفتاري دارند، اقدام كنيم و با آموزش آن گام مهمي در جهت كاهش مشكلات آموزشي، اخلاقي، هيجاني برداريم.
ما ميتوانيم مفهوم هوش هيجاني را در موقعيتهاي آموزشي مانند مدارس به كار ببريم. به ياري مشاوران و روانشناسان تربيتي در رفع نيازهاي دانشآموزاني كه مشكلاتي در امر تحصيل و اختلالات رفتاري دارند، اقدام كنيم و با آموزش آن گام مهمي در جهت كاهش مشكلات آموزشي، اخلاقي، هيجاني برداريم.
*مشكل موجود
با وجود اينكه بيشتر متخصصان تعليم و تربيت در كشورهاي توسعهيافته و يا در حال توسعه علاقه زيادي به گسترش سوادآموزي هيجاني نشان ميدهند، اما متأسفانه اين دورهها در سيستم آموزش و پرورش كشور ما هنوز هم ناشناخته و نادراند و معلمان، مديران مدارس و والدين از وجود چنين دورههايي آگاهي ندارند. هنوز تئوري هوش هيجاني را مترادف با هوشهاي چندگانه گاردنر، و يا هوش عمومي ميدانند.
در كشور ما دستاندركاران و تصميمگيران آموزش همچنان نتايج آزمونهاي هوش شناختي را به عنوان معيار انتخاب رشته در دبيرستانها و پيشبيني موفقيت تحصيلي در آينده دانشآموزان مورد استفاده قرار ميدهند و چندان توجهي به تئوري هوش هيجاني نشان نميدهند.
اگر اين كار را الان انجام ندهيم، پس چه زماني اساسيترين مهارتهاي زندگي را به كودكان خواهيم آموخت؟
اميد آن داريم كه در آينده روانشناسان هوش هيجاني و هوش شناختي را براي فهم بهتر تواناييهاي انسان و پيشبيني دقيقتر موفقيت و سازگاري با محيط با هم تلفيق كنند.
تعاريف ابعاد هوش هيجاني
1ـ خودآگاهي هيجاني كه توانايي تشخيص و درك احساسات است.
2ـ جرأتمندي (قاطعيت)، يعني توانايي بيان احساسات، عقايد و افكار خود و ايستادگي براي دفاع از حقوق خود بدون كمرويي و يا پرخاشگري.
3ـ حرمت نفس كه احساس امنيت، نيروي دروني، اعتماد به نفس، خودباوري و مفهوم نسبتاً خوب رشد يافته هويت جنسي در فرد است.
4ـ خودشكوفايي كه فرآيندي مستمر و پويا براي كسب حداكثر رشد تواناييها، قابليتها و استعدادهاست و به احساس رضايت از خود و زندگي وابسته است.
5 ـ استقلال؛ اشخاص مستقل از اتكا به ديگران در برآوردن نيازهاي عاطفيشان پرهيز ميكنند.
6 ـ همدلي؛ افراد همدل به ديگران توجه دارند و به احساسات و نگرانيها و علايق آنها توجه نشان ميدهند و حساس به اين هستند كه ديگران چرا و چگونه و چه چيزي را احساس ميكنند؟
7 ـ روابط بين فردي كه توانايي صميميت و محبت و انتقال دوستي به شخص ديگر و احساس رضايت از اين روابط است.
8 ـ مسئوليتپذيري اجتماعي؛ اشخاص مسئوليتپذير ميتوانند ديگران را بپذيرند و استعدادهايشان را به نفع جمع به كار گيرند. كساني كه فاقد اين توانايي هستند، موجب آزار ديگران ميشوند، نگرشهاي ضداجتماعي دارند و از ديگران سوءاستفاده ميكنند.
9ـ حل مسأله؛ افرادي كه توانايي حل مسأله دارند، توانايي شناسايي و تعريف مشكلات و كشف و انجام راهحلهاي بالقوه موثر براي حل مشكلات را دارند، آنها وظيفهشناس و منظم هستند.
10ـ واقعيتسنجي، يعني توانايي ارزيابي ارتباط بين آنچه تجربه ميشود و آنچه عيناً وجود دارد.
11ـ تحمل فشار؛ اين بعد از هوش هيجاني به قدرت من و سازگاري اجتماعي شبيه است. تحمل فشار با آرامش و خودداري و مواجه شدن با مشكلات بدون تحت تاثير هيجانهاي شديد واقع شدن مرتبط است. كساني كه تحمل فشار را در حد بالايي دارند، بحرانها و مشكلات را بهتر پشت سر ميگذارند و كمتر دچار احساس نااميدي و تنهايي ميشوند.
12ـ انعطافپذيري، انعطافپذيري توانايي منطبق ساختن افكار، عواطف و رفتار با موقعيتها و شرايط دائماً در حال تغيير است. افراد با انعطاف فعال، زرنگ و قادر به واكنش به تغيير ذهن خود بدون تعصب هستند.
13ـ كنترل تكانه؛ افرادي كه توانايي كنترل تكانه دارند، تاخير انداختن تكانه يا وسوسه انجام عملي را دارند. آنها خوددار و قادر به كنترل خشم خود هستند.
14ـ شادكامي؛ افراد شادمان اغلب احساس خوب و راحتي چه در محيط كار و چه در اوقات فراغت دارند. شادكامي پيامد جانبي يا شاخص مهم هوش هيجاني است. شخصي كه در اين عامل ضعيف است، ممكن است نشانههايي از افسردگي، نگراني، نااميدي، احساس گناه از زندگي و در موارد شديدتر افكار و رفتار خودكشي را داشته باشد.
15ـ خوشبيني نشاندهنده اميد به زندگي و رويكردي مثبت به زندگي روزمره است، زندگي را با ديد روشنتري ببينيد.