تعیین زمان مرگ با استخاره!
پس ، ایشان را قانع كردند كه مهر را نشكند بلكه در ظرفى لاك و مهر، گرفته شد و به نحو امانت نزد آقاى زنجانى بماند. ایشان اجازه داده و قیچى خواستند تا بند آن را از گردن خودشان ببرند. حاضرین ، متاءثر از این عمل ، ولى خود با روح باز، بند را برید و مكرر مى گفتند: له دعوه الحق ، له دعوه الحق . پس از آن ، آقاى حاج غلامحسین اتفاق ، وكیل خود در تهران را خواست و در حضور آقاى زنجانى و بعضى دیگر، موجودى خود از وجوهات را حواله نمود كه به طلاب تبریز و نیز مبلغ دو هزار تومان براى چاپ كتاب الغدیر آیت الله امینى بدهد.... از اول روز دوشنبه - و حتى قبل از آن - از هنگام ظهر مى پرسیدند، مثل كسى كه در نزدیك ظهر، كار مهمى داشته باشد. حاضرین ، تصور مى كردند كه ایشان به خاطر نماز، سراغ ظهر را مى گیرند، تا اینكه در روز دوشنبه سوم ماه جمادى از یكى از دامادهایشان پرسیدند: امروز چند شنبه است ؟ او از پریشانى خاطر، اشتباه كرد و گفت : امروز یك شنبه ، دوم ماه است . آیت الله به زبان تركى از روى تعجب گفتند: پى (پى ، واژه اى تركى است كه در مواقع تعجب بكار مى برند). در این موقع ، یكى دیگر از بستگان و نزدیكانش گفت : خیر، امروز دوشنبه ، سوم ماه است . حضرت آیت الله حجت - رحمه الله علیه - چون حساب خود را روشن و مطابق دید، خوشحال شد و سر را به تصدیق حركت داد و باز پرسیدند: چه وقت است و چقدر تا ظهر مانده ؟ آنگاه به فرزند برومند خود، جناب حجه الاسلام سید حسن حجت دستور دادند براى من عدیله بخوان . ایشان هم خواندند و اعتقادات مكرر نمودند تا رسیدند به استودعك دینى مكرر گفتند: خدایا دینم را به تو سپردم پس از عدیله تربت سیدالشهداء - علیه السلام - طلبیده و قدرى میل كردند و گفتند: آخرزادى من الدنیا التربه اوتربه الحسین .
حضرت آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى یزدى ، گفتند: من خدمت ایشان ، حاضر بودم و دیدم و شنیدم كه فرمود: در را باز كنید، جدم على علیه السلام به عیادت من مى آید.
من كرارا دیدم كه آیت الله زاده حائرى ، غبطه مى خورد و حسرت مى برد و به نحوه مردن آیت الله العظمى حجت ، و مى گفت : هنوز چنین مردنى ندیدم . و به گفته واعظ شهید آقاى حاج انصارى قمى ، این گونه مردنها واقعا سرقفلى دارد.
منبع:
محمد شریف رازى . آثارالحجه (چاپ سوم ، دارالكتاب ، قم ، بى تا)، ص 165- 166 استخاره و تفاءل . ص 44.