باز هم 90 شبیسنت سریالسازی و پخش شبانه آن چند سالی است كه در صداوسیما به امری فراگیر تبدیل شده البته این سنت با تولید و پخش سریالهای طنز توسط
مهران مدیری و
رضا عطاران و... آغاز شد و با سریال
«نرگس» سیروس مقدم به وادی درام پای نهاد. البته در تلویزیون و شبكههای مستقل دیگر كشورها هم اینگونه سریالسازی دارای سابقه است. اما اجازه بدهید روی سریالسازی شبانه در تلویزیون خودمان متمركز شویم. سریالهای شبانهای چون
«نرگس» و
«دلنوازان» از طرفی از كمبود و نقصان در ساختار و محتوای خود رنج میبردند (كه در یادداشتها و نوشتههای تخصصی حوزه سینما و تلویزیون موارد فراوانی برای تایید این امر وجود دارد) و از طرفی براساس آمار خود صداوسیما و نیز حرفهای خانوادگی در مهمانیها كه بازتاب بخشی از نظرات مردم به شمار میآید، مورد اقبال عموم جامعه قرار گرفتند. چرا با وجود ایرادهای شكلی و محتوایی و حتی نحوه انتقال پیام مورد نظر مدیران صداوسیما و بالتبع نویسنده و كارگردان اینگونه مجموعهها كه باید سرعت بالای تولید آنها را كه خود باعث بعضی شلختگیها و باری به هر جهت ساختن میشود هم به سایر دلایل ضعف در ساختار اضافه كرد (كه شاید تا حدودی بتوان در این مورد آخر به سازندگان مجموعههای اینچنینی حق دارد) باز هم خانوادهها مشتاق به دیدن آنها هستند؟ شاید ذائقه جامعه و در سطحی بالاتر سلیقه و نگاه مدیران ارشد و میانی صداوسیما را بتوان دلیل اصلی بروز چنین پدیدهای دانست.
درحال حاضر، سریال «فاصلهها» از شبكه سوم در حال پخش است و در حد همین چند قسمت آغازین مجموعه كه پخش شده میتوان به نكتهای اساسی اشاره كرد كه آنهم نحوه شخصیتپردازی این سریال است. چرا هنوز هم باید آدمهای خوب از یك ظاهر، از یك پوشش و بهطور كلی از یك تیپ مشخص كه دارای رفتاری كلیشهای هم هستند، بهره ببرند و در مقابل آدمهای منفی داستان همگویی با تقلید از یك الگوی ابدی با ظاهر و پوشش و رفتاری كلیشهای در داستان حضور داشته باشند؟ در سریال «فاصلهها» در همین چند قسمت میتوان با دقت در نماهای گرفته و انتخاب شده توسط كارگردان و تدوینگر مجموعه به راحتی فهمید كه اولا آدمهای بد و خوب داستان كدامند و هر یك چه عاقبتی خواهند یافت و طبیعتا میتوان یك عروسی و وصل برای خوبان و تنبه و پیشمانی برای آدم بدها را از همین حالا انتظار كشید.
این موضوع به خودی خود واجد اشكال نیست چرا كه اساس درام بر همین تناقضها و فراز و نشیبهای شخصیتی بنا میشود اما با گذشت زمان و عمردار شدن مدیوم سینما و تلویزیون و آزموده شدن نحوههای مختلف و بدیعتر ساخت فیلم و سریال طبیعی است كه انتظار داشته باشیم داستان، روایتی متناسب با عصر خود بیابد و الا متناسب بودن فرم و محتوا كه امری كاملا بدیهی به نظر میرسد.
البته میپذیرم كه باید صبر كرد تا قسمتهای بیشتری از سریال از تلویزیون پخش شود و آنگاه با نگاهی كاملتر و آگاهانهتر به نقد و بازكاوی نقاط قوت و ضعف آن پرداخت اما دو نكته دیگر هم در همین قسمتهای اولیه سریال به چشم میخورد، نخست بازی استاندارد «دانیال حكیمی» است كه پس از چند سال حوصله و تمركز در تئاتر و بازی در نمایشنامههای مختلف و كسب تجربه و آگاهی بیشتر نسبت به بازی و البته شناخت خوب از بازی در تلویزیون و بهطور كلی فضای كار در این مدیوم، حالا به یك استاندارد حرفهای رسیده؛ حد متوسطی كه در این چند وقفه در كارهای اخیرش همواره آن را رعایت كرده. راستش نمیدانم مقایسه درستی است یا نه اما از نظر من بازی دانیال حكیمی مثل بازی جواد نكونام در تیمملی میماند، ممكن است در اوج نباشد اما هرگز از حد متوسط خودش پایینتر نمیآید! نكته آخر، تصویربرداری خوب مجموعه توسط سهیل نوروزی است كه بهخصوص در فضاهای داخلی، چشمنواز و متناسب با قصه مجموعه حركت میكند. طراحی حركات دوربین، قاب بندیهای شكیل، مدیوم شاتهای مناسب به پیشبرد قصهای كه از شخصیتپرداری رنج میبرد، بسیار كمك كرده است. باید منتظر بود و دید صداوسیما و شبكه سوم این بار در انتهای مدت پخش سریال «فاصلهها» با وجود صدها برنامه ماهوارهای باز هم قادر به جذب مخاطب و به دست آوردن رضایت آنان خواهند شد یا خیر؟