فشن چیست؟
فشن چیست ؟
بدن به عنوان شکلی از ارتباط غیر کلامی استفاده می کردند و توسط آن،خصوصیاتی از قبیل شغل، درجه و رتبه، جنس*یت، موقعیت جغرافیایی، طبقهاجتماعی، ثروت و دارایی و وابستگی های گروهی را نشان می دادند. اینموضوع تنها مربوط به پوشاک نمی شد، بلکه جواهرات، سبک های آرایش مو وهنر زیبایی شناختی هم در بردارنده این مطالب بودند. این که ما چه نوعلباسی می پوشیم و چگونه و چه زمانی آن را می پوشیم، اطلاعات دیگری رافراهم می کند تا بتوانیم به طوردقیق و موشکافانه، پوشش یک موقعیتاجتماعی را مطالعه کنیم.
فشن زبانی از نشانه ها و نمادها است که مفاهیم ارتباط غیر کلامی دربارهاشخاص و گروه ها دارد. فشن در تمام اشکال خود، از یک شکل خالکوبی شدهتا جدیدترین مدل آرایش مو، بهترین حالتی است که می تواند هویت اشخاص رانشان بدهد. این موضوع به ما کمک می کند تا درک سریعی از خود را برایافرادی که ما را می بینند، ایجاد کنیم.
این مطلب که ما زشتی ها یا زیبایی های بدن خودمان را چگونه تشخیص میدهیم و آنها را چگونه می بینیم، بستگی به گرایشات و نگرش های فرهنگی مادارد. تصویر زنی که در نقاشی های روبنز به عنوان زنی زیبا و جذاب ترسیمشده است، امروزه به طور ناخودآگاه نازیبا و ناخوشایند به نظر می رسد؛البته اگر به زیبایی از همان دیدگاهی که اکثر مردم در قرن بیست و یکمقبول دارند، نگاه کنیم.امروزه در حالی که آرمان طلبی فرهنگی دائما مدهای جدیدی را عرضه میکند، اگر در تغییر دادن لباس و تغییر شکل دادن بدن خود ناتوان باشیم،باعث می شود تا نتوانیم خودمان را با معیارهای فشن و مد تطبیق بدهیم.کسانی که موفق می شوند تا خود را با معیارها و استانداردهای فشن هماهنگکنند، همواره زندگی خود را در سیکلی از رژیم غذایی، ورزش، جراحیپلاستیک و سایر روش ها و رژیم ها می گذرانند، که این موضوع شامل دقتزیاد و سخت گیری در خرید لباس هم می شود.
مقاومت و اکراهی که ما در مقابل یک رژیم غذایی منظم و سخت و ورزش مداومنشان می دهیم، همچنین علاقه ما به استفاده از مدل های خاص لباس، نشاندهنده این مطلب است که شخصیت ما دارای ضعف اراده است. اینکه ما درحلقهطرفداران فشن باشیم، به تنهایی برای قرار گرفتن در مد و فشن کافی نیست.بنابراین ما تلاش می کنیم تا ظاهری رضایت بخش، منطبق با فرهنگ خود رابرای خودمان ایجاد کنیم، تا احساس بهتری داشته باشیم؛ در حقیقت ما تلاشمی کنیم تا متناسب با جامعه خود، هر نوع جامعه ای که می خواهد باشد،هماهنگ با مد باقی بمانیم.وابستگی گروهی، اولین بستگی است که در فشن به آن توجه می شود. زمانی کهبرخی شباهت های گروهی در افراد گروه قابل تشخیص باشد، مد شخصی ما خواهقدیمی و خواه به روز باشد، می تواند متعلق به هر جامعه و فرهنگی باشد.احساس و درک تعلق داشتن، که توسط نوع مدی که ما استفاده می کنیم مشخصمی شود، نوعی وابستگی قومی و فرهنگی به ما می دهد.
یک خصوصیت ذاتی بشر، تمایل و تلاش برای متمایز بودن است. هرشخص میتواند از فشن به عنوان وسیله ای برای شناسایی و تشخیص آشکار نقش هایگوناگونی که افراد در هر روز ایفا می کنند، استفاده کند.جامعه شناسان کلمه " نقش" را از هنر تئاتر قرض گرفته اند، زیرا اشخاصهم مانند بازیگران، نقش های مختلفی را اجرا می کنند و هر کدام از ایننقش ها باید فرا گرفته بشود. نقش ها دائما آموخته می شوند و تکرارمیشوند. همچنین این نقش ها بین افراد تقسیم می شوند، چون مانند بازیگرانروی صحنه نمایش، تنها در صورتی عکس العمل روان اتفاق می افتد که تمامایفا کنندگان نقش از رفتار مورد انتظار آگاه باشند.
هنر و مد لباس در دوران ادوارد هفتم، در هنر تفکیک وظایف مختلف اجتماعیعالی بود. افراد در آن دوره، زمان کافی برای تعدیل کردن الگوهای جدیدرفتاری برقرار شده توسط سلطنت ملکه ویکتوریا را داشتند.ادواردی ها از نظر اجتماعی، افراد را به کسانی که لباس های دست دوز میپوشیدند، تا کسانی که لباس های مستعمل دیگران را بر تن می کردند، درگروه های مختلف طبقه بندی می کردند. فقر و ناداری افراد فقیر به راحتیمشخص می شد، زیرا لباس آنها هویتشان را فاش می کرد؛ در حالی که افرادتازه به دوران رسیده و ثروتمند، ثروت خود را به وسیله لباس، زینتها ولوازم جانبی آن در مقابل چشم افرادی که از نظر اجتماعی در مرتبه پایینتری قرار داشتند، به نمایش می گذاشتند.
نقش و وظیفه افراد دقیقا با لباس آنها مرتبط بود. افراد با قرار گرفتندرنقش خود به عنوان دوست دختر، دوست پسر، خواهر، برادر، دوست، همسر،عاشق، مادر، پدر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، فامیل، کارفرما، مشتری، همکارو در گروه های سنی مختلف، نشان داده می شدند.عکس العمل و رفتار افرادی که با خریدار در ارتباط هستند، در خرید نهاییمشتری تاثیر می گذارد و این موضوع در هر نوع فشنی کاربرد دارد، ازاثاثیه منزل گرفته تا انتخاب ماشین. به همین شکل، پارچه ها و لباس هایمد روز، با مشاهده کردن آنها رایج و مد می شود و برچسب لباس ها به شکلیبی صدا با مردم سخن می گویند و آنها را به خرید دعوت می کنند.
افرادی که شغل هایی با مقام اجتماعی بالا دارند، لباس هایی را که فکرمی کنند دیگران انتظار دارند تا آنها بپوشند، به تن می کنند. آنهاتمایل ندارند که با پوشیدن لباس هایی که مناسب آنها نیست، تعارض نقشاجتماعی خود را تجربه کنند. ما با توجه به لباسی که شخص می پوشد، اولینبرداشت را از شخصیت او می کنیم. لباس ها کلید و راهنمای ذهنی برای درکشغل و موقعیت اجتماعی افراد فراهم می کند و همچنین وسیله ای برای منطبقکردن فرد با گروه همتای او است.لباس همچنین وسیله سودمندی برای محافظت ما از گرما و سرما و ایجادامنیت و سلامتی است. لباس ها، با توجه به نوع پوششی که اشخاص برای خودانتخاب می کنند، نشان دهنده شرم یا بی شرمی و بی حیایی آنها نیز هست.وضعیت لباس و پوشش فرد مترادف است با عزت نفس فرد و نشانه ای ازمیزاناحترام به او است. لباس هر فرد همچنین نشان می دهد که آیا شخص موقعیتاجتماعی کافی دارد تا بتواند زمان و هزینه لازم را برای خرید لباس،شستشو، خشکشویی و تعمیر آن صرف کند. برای داشتن لباسی آبرومند و قابلاحترام، هزینه هایی لازم است تا برای حفظ پاکیزگی و آراستگی لباس خرجشود." نظریه طبقه مرفه" وربلنتورستین وبلن، اقتصاد دان آمریکایی که در سال 1899 کتاب " نظریه طبقهمرفه " را نوشته است، اظهار می کند که لباس برای نشان دادن موقعیت هایاجتماعی افراد و به عنوان جلوه و ظاهر بیرونی ازمیزان ثروت آنها،حقیقتا کاربردی است و مطابق با شغل و حرفه فرد انتخاب می شود. در موردافراد ثروتمند، به دلیل طرح محدود لباس آنها، به کمک دیگران نیاز دارندتا لباس آنها را آماده و آراسته کنند و لباس ها را در شرایط اولیه خودو دست نخورده حفظ کنند.وبلن بخشی از کتاب خود را به " لباس مظهری از فرهنگ مالی " اختصاص دادهاست.او نوشته است:" لباس و پوشش ما همیشه گواه و مدرکی است که وضعیت مالیما را در اولین نگاه به بیننده نشان می دهد ... بنابراین لباس برایاینکه به طور موثری هدف خود را انجام بدهد، نباید تنها گران قیمت باشد،بلکه باید به تمام کسانی که آن را می بینند، نشان بدهد که پوشنده آنهیچ زحمت و تلاشی برای تولید لباس انجام نداده است ..."آنچه پیش از همه در ذهن وربلن بوده است، فشن های دهه1890 بوده است. دراین دهه توجه به لباس هایی که برای نشان دادن ثروت فرد، برجسته و انگشتنما باشد، به تدریج افزایش می یافت. یک قرن بعد در دهه 1980، رواج لباسبرتر، ولخرجی بسیار زیاد برای لباس و مصرف لباس های انگشت نما در فشندیده شد.نمادی ازمقام و موقعیت اجتماعییکی از مهمترین اشکال برای تشخیص و تمیزموقعیت افراد، فشن است؛ زیرالباس های مد روز و تزئینات و آراستگی های بدن، در یک نظر اجمالی و بهسادگی برای دیگران قابل تشخیص است. بخش های جانبی لباس خصوصا کیف هایزنانه، کفش، جواهراتی که دارای مارک و آرم تبلیغاتی مخصوص یک شرکتباشند و مدل موهای جدید، نیزنقش مهمی در نشان دادن موقعیت اجتماعیافراد ایفا می کنند.
یک مدل، در ابتدا توسط دیگران تایید و پذیرفته می شود.سپس به دلیل رقابت و هم چشمی از آن تقلید می شود.سرانجام پس از اینکه همه جایی و معمولی شد و خصوصیت متمایز و مشخصبودن خود را از دست داد، با مدلی دیگرجایگزین می شود.فشن و مد هر چیزی می تواند باشد، از قبیل یک جواهر خاص مانند گوشوارهمیخی با نگین الماس یا آخرین مد گوشواره طلای بلند آویزان یا یک جفتشلوار جین با علامت تجاری معین و رنگ و مدی خاص.
بعضی افراد به طور غریزی می دانند که چگونه با استفاده از پوشش خود، درمقابل اکثریت مردم متشخص و قابل احترام به نظر برسند. دیگران اغلب کمترمی توانند موفق بشوند که چهره و آرایشی معتبر و محترمانه داشته باشند.لباس های متحدالشکل شرکتی و صنفی در دهه 1980، توسط بانکها و سازمانهای مشابه به کار گرفته شد. این موضوع نشان می دهد که اونیفورم تا چهاندازه به عنوان وسیله ای برای تشخیص فوری یک شخص از دیگری مهم است.اونیفورم ها راهنمای ذهنی برای تمایز افراد، برای ما فراهم می کنند.
اونیفورم طبقه جوانافراد جوان اونیفورمی منطبق با گروه سنی خود انتخاب می کنند. اگرچهاونیفورم آنها باید مشابه اونیفورم گروه همکار و هم درجه آنها باشد،اما نباید لباس افراد بزرگسال به آنها تحمیل شود. مد دراونیفورم گروهجوان، می تواند هم حس تعلق به گروهی که از نظراجتماعی با آنها هم رتبههستند، را ایجاد کند و هم احساس هویت به عنوان شخصیتی جوان که به بلوغرسیده است.برای اکثریت افراد، یک مدل قدیمی، لوازم جانبی و لباس های ازمد رفته،طرفداری خود را در بین گروه مردم از دست می دهد. لباس ها و لوازم از مدرفته باعث می شود تا فرد تصمیم بگیرد تا آن را عوض کند و مدل جدیدیتهیه کند. یک تلفن همراه به عنوان یکی از متعلقات و لوازم فرعی، نمونهخوبی از این موضوع است.
در بین جنگ جهانی اول و دوم، تولید انبوه لباس گسترش یافت. اما اینموضوع زمانی عملی شد که سهمیه بندی لباس در بریتانیا اتفاق افتاد و روشهای تولید آسان تر شد. سهمیه بندی لباس و مغازه های لباس، تولیدکنندگانرا متقاعد کرد تا لباس ها را به روشی اقتصادی، کارآمد و بهره ور و سریعتولید کنند، ضمن اینکه استاندارد معینی از کنترل کیفیت را کسب کنند. دردهه 1950، تعداد زنانی که خیاطی های زنانه کوچک را رها می کردند و ازفروشگاه های زنجیره ای روبه رشد خرید می کردند، افزایش یافت.فروشگاه های زنجیره ای و بزرگی مانند دبنهام، سعی کردند تا با زمان بهجلو حرکت کنند. پارچه های جدید و لباس های جدید را امتحان کنند. در دهه1990، از طراحانی مانند جاسپر کنران برای طراحی و ایجاد تغییرات در سبکو سایر خصوصیات استفاده می کردند.یک مجموعه کامل از الیاف افروزنده، پارچه های جدید مد روز، مواد محافظتکننده و پارچه های مهندسی شده و طرح ریزی شده، پس از سال 1960 به طوروسیعی در دسترس قرار گرفت. پارچه ها و مواد جدید، به تکنیکهای قبلی کهدر ابتدا، گران و انحصاری بودند خاتمه داد. در ابتدا آنها به دنیایخیاطی زنانه در سطح بالا (Haute Couture) ارائه شدند، اما چند سال بعدبه بازار انبوه وارد شدند.
تفکر و حس تقلید در نوجوانان دهه 1950، به نیروی بزرگ و مهمی در دهه1960 بدل شد. از سایر مسائلی که در این تصور تاثیرگذار بودند، می تواناز افسون و جادوی سینما، وجود تلویزیون در خانه بیشتر افراد معمولی وتغییر در نگرش ها و ارزش ها، پس از معرفی زن به شکلی جدید، نام برد.پوشش کلی در جامعه تحت تاثیر سینما، تلویزیون و مجلات پرطرفدار بود.دنیا به آخرین شیوه ها و گرایشات و مدهای جدید، به همان سرعت که یک عکسمی توانست ارسال بشود، دسترسی فوری داشت.امروزه آنچه مردم در تلویزیون های خود می بینند یا هنگام ارتباط بااینترنت مشاهده می کنند، به سرعت به عنوان امری معمولی و همه روزهپذیرفته می شود. صفحه تلویزیون شخص در منزل، تازگی و جدید بودن مطلق یکاندیشه و تصور را کاهش می دهد و آن را به امری عادی بدل می کند، خصوصادر مورد برخورد با موضوعی در فشن. در نتیجه وقتی که می بینیم دیگراننوعی لباس را پوشیده اند، پذیرفتن آن برای ما خیلی سریع و آسان می شود،حتی اگر نتوانیم تصور کنیم که خود ما ممکن است بتوانیم لباسی مشابه آنرا بپوشیم
یک نگاه جدید نمی تواند همیشه بر تاریخ فشن مسلط باشد. تا زمان ملکهیکتوریا، یک نوع فشن حدود ده تا پانزده سال در مناطق روستایی و محلینفوذ داشت. سفرهای از طریق راه آهن ارتباط بین شهرها و روستاها راافزایش داد و گردش مد بسیار سریع شد، و در سال 1901 در دوران ادواردهفتم، فشن در یک سیکل سالانه تغییر می کرد.آزادی زنان و همکاری و شرکت تمام طبقات زنان در جنگ سالهای 1914-1918،به زنان توانایی و شجاعت این را داد تا لباس های کاربردی تر و قابلاستفاده تر را انتخاب کنند و سبکهای جدید در لباس، آرایش مو و زیباییرا امتحان کنند.با هزاران تغییر هر روزه در شیوه و سبک زندگی، سفرهای هوایی ومسافرتهای با ماشین، برای داشتن سلامتی و سازگاربودن با محیط، برازندگیو همچنین داشتن محیط گرم خانوادگی، نیاز به مد لباسی داریم که مطابق باروشی که ما امروزه زندگی می کنیم طراحی شده باشد. آن گونه که ما شخصیتخود را درک می کنیم و آنچه که می خواهیم به جامعه بگوییم، از طریق بدنو لباس ما، روشی که ما در پوشیدن لباس و جواهرات و لوازم مشابه انتخابمی کنیم، بیان می شود.امروزه لوازم فشن و زیبایی می تواند برای همه افراد قابل تهیه وخریداری باشد. همیشه تولید کننده هایی وجود دارند که محصولات آرایشی وزیبایی و لوازم جانبی با کیفیت و قیمتی مناسب تولید می کنند، که بیشترافراد می توانند از عهده خرید آن بر بیایند. فشن درتوده مردم، چنان بهسرعت رشد می کند که فشن امروزه در سیکل هفتگی می چرخد و روش های فشنتنها برای مدت کوتاهی داغ و قابل توجه هستند.